شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
از غصّه ها آزرده ام؛از گریه ها پژمرده ام؛از دستِ غم بر گُرده ام،صد زخمِ کاری خورده ام؛امّا هنوز احساس را،دستِ جفا نسپرده ام!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (کوتاه سروده ها)...
گلها و دلها چه شبیه اند. یک بار که پژمرده شوند دیگر به زندگی برنمی گردند.......
آه\\\گل های قالی ی اتاقم --پژمرده اند! با من،،،به نم نمای پرسه ات چشم دوخته ایم! سعیدفلاحی (زانا کوردستانی)...
بالا بلند ............. دختر دیروز خاطراتشعرانه ای بیاد تو همسایهء دهاتیادم نرفته، صبح دل انگیز باغ چایشرمِ نگاهِ گرمِ گره خورده با نگاتیادم نرفته ،شرجیِ شب های ساحلیآوازِ شور و دشتی و افشاری و بیاتدستم میان دست تو در ،کوچه های تنگمست از نگاه ِگرم تو مستانه،پا به پاتگفتم: تمام ترس من از بی تو بودن استگفتی: تمام ترس من از عشقِ بی ثباتبعد از تو یاس گوشه ی دیوار گل ندادپژمرده شد بنفشه -گلِ گوشه ی حیاطاقرار می کنم ...
شاخه ها پژمرده است سنگ ها افسرده است رود می نالدجغد می خواند غم بیاویخته با رنگ غروبمی تراود ز لبم قصه سرد: دلم افسرده در این تنگ غروب....
من تشنه و پژمرده تو باران بهاری گل کن که در این ثانیه ها عشق بکاری...
آنقدر نام تودرخاطره ام سبزاست کههزاران پائیزنمیتواندبرگی ازخاطرات باتورا پژمرده کند....
تو را آفرید که از ته دل بخندینه اینکه چمباتمه غم بزنیو پژمرده ی یک الدنگ شوی!...
دوستت دارم اما نه به اندازه ی برفچون یه روز آب می شهدوستت دارم اما نه به اندازه ی گلچون یه روز پژمرده می شهدوستت دارم به اندازه ی دنیاچون هیچ وقت تموم نمی شه...
دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف ، چون یه روز آب می شه . دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل ، چون یه روز پژمرده می شه . دوستت دارم به اندازه ی دنیا ، چون هیچ وقت تموم نمی شه !...
اگر احساس زنی را نادیده بگیری،مثل گل های ناز توی گلدون قهر می کننو دیگه هرگز شادی رو به دلشون راه نمیدن!!کم کم دلسرد می شن ،پژمرده میشن!!اون وقت میشن یک مُرده ی متحرک....
پاییز را بایدبا چشم های ” تو ” نگاه کرد !وگرنه برای مندیگر عاشقانه نیستاین رنگ هایپژمرده ی خیابان ها...
پاییز را باید با چشم های تو نگاه کرد وگرنه برای من دیگر عاشقانه نیست این رنگ های پژ مرده ی خیابان ها...
صحبت یاس و نرگس و مریم نیستدل باغبانپژمرده است...
داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده راسخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید...