پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شب کہ می شودپشت پنجره می روم و اولین ستاره نگاهم را پیشکش تو می کنم....
خودم را از همه دریغ میکنم پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشمپنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم خورشید را به خانه دعوت میکنم ...آفتاب دستو دلباز تر از همیشه ، خودش را فقط وقف تابیدن به اتاقم میکند شاپرک ها دستانم را میگیرند و پرنده ها روی شانه ام می نشینند، آواز میخوانیمُ اشتیاقمان را فریاد میکنیم ، ناگهان باد میوزدُ مهمانِ ناخوانده ی محف...
کاش بودی و میدیدی تقاص نبودنت را قلبم چگونه از خونابه های چشمانم گرفت دیگر نه به امروز های بی تو و نه به دیروز های با تو می اندیشم فقط از فرداها میترسم فرداهایی که برای به آغوش کشیدنت سر از پا نشناسم تو سرزنشم کنی و من خونابه های چشمانم را پیشکش خرید نازت کنم.....نه مجنون نیستم فقط میگویم تا شاید به دستان باد پیام لب هایم زمزمه غنچه لبانش باشد«فاطمه دشتی»...
هر سال که روز تولدت می رسدممنوع الخروج میشم به حکم دوست داشتنتشب هایم به زیبایی به پایان می رسدچون با تو به خیر میشودروز تولدت که می رسد قلبم با سرعت هر چه تمام تر میخواهد از جایش کنده شود تا در سینه تو بشینددر این شب تنها ستاره آسمانِ این شهر توییتویی که سخت به تو محتاجمتویی که علت و معلول منیدرست است دوری اماروز تولدتمن تو را همزمان در دو مکان زندگی میکنمآنجا که تو هستی و اینجا که من هستمراستش را بخواهی من به خودم که نه....
سرانجام این عشقپیشکشِ رازهایت شد،ای ابرهای سرگردانحالا وقتِ باریدن استبر آفتاب گردان ها...
اشکِ ما را در نیاور، همزبانی پیشکشخرمن ما را نسوزان، مهربانی پیشکشدست در دستِ رقیبان تیر بر قلبم نزندر میانِ معرکه پادرمیانی پیشکشدزدِ ایمانِ دلِ چون بید لرزانم نباشاز من و عهدی که بستی پاسبانی پیشکشعاملِ دیوانگی های منِ مجنون نباشمهربانی کردنت با این روانی پیشکشکم بزن زخمِ زبان بر پیکرِ دلداده اتبوسه های آتشین و ارغوانی پیشکشبی تفاوت از کنارِ ناله هایم رد نشوگفتن از دیدارهای ناگهانی پیشکشاز چه در لفافه بنویسد ...
این مهر پیشکش پاییزشمن فقط مهر «تو» را میخواهم....
شما خوبی رو فراموش نکنجبرانش پیشکش...
آباناین دردانه ی دلربای پاییزطناز و خرامانبا قدم های آهنگینشبر کلبه ی دلم سایه گسترانیدو امنیت آغوشیاز جنس ناب پاییز رابر بستر تنهایی امپیشکش کرد......
جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی......
وطن جان! خسته امپایانِ خوبِ داستانت کو؟ جنتی به مدافعان سلامت وطنم️...
از یجایی به بعد همین که زمین نخوری کافیه اوج گرفتن پیشکش...
ملکه ی قلب من...امروز روز تولد توستو پیشکش من به تو نازنین ،قلب عاشقی است که فقط برای تو میتپد.تولدت مبارک عشقم...
این مهر پیشکش پاییزشمن فقط مهر تو را میخواهم....
بانو جاننام تو را صدا می زنم بوسیدنت پیشکشنبوسیدهقلب جهانم می ایستد️️️...
دوست ارجمند جناب آقای...با احترامو آرزوهای نیک برای تانشادباش هایم راشادمانهبه شگونِ زادروزتانپیشکش تان می نمایمشکوهِ اندیشه های بهره ورتان پایاتندرستی تان همیشگی باد...
تمومِ گُلای دنیا رُبه تو پیشکش میکنم ،بی این که بچینمشون !...
هوای آغوشت دیوانه ام میکندموهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرندکاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابملالایی ها پیشکش...
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانتان سفید و سلامت . . . یلدا مبارک...
چه سخاوتمند است پاییزکه شکوه بلندترین شبش راعاشقانه پیشکش تولد زمستان کردزمستانتان سفید و سلامت . . .یلدا مبارک...