متن احساسات پیچیده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات پیچیده
گرنیکا که کامل شد،
به چهرهی زنی گریان فکر کرد...
فکر کرد
فکر کرد
دارد فکر میکند
به چهرهی زنی گریان
و بومی
که خیس و خیستر میشود...
گرنیکا
کامل شده است اما
پیکاسو
دست و پایش را گم کرده
نمیداند
قلممویش کجاست؟!
گلویم را گویی با ریسمان گره زده اند
بغضهایم با هم سر دعوا دارند
و ازسقف چشمانم چکه های اشک غلطانند
درحسرت یک لحظه دیدارتو
و ذهنم دل مشغولی خودش را دارد
با بافتن رویاهایش
و لحظه ای شاد میشود و لحظه ای غمگین
جان دلم رهاکن این قصه را...
جای خالیت را، با خاطراتت پر کرده ام.
اول از احساس خوـב مطمئن باشیـב بعـב مطرح کنیـב
بحث سرگرمے جـבاست
هوس را با عشق اشتباـہ نگیرین
ـבل سرگرم نمیشـہ ،وابستـہ میشـہ
زنـבگے همچون قهوـہ گاهے شیرین است פּ گاهے تلخ
تلخے قهوـہ را سر مے کشیم تماام
تلخے زنـבگے را تا عمر בاریم ب جان مے کشیم..
هر چه نزدیکت شدم، قلبت شد از من دورتر
با همه اهل تواضع. با منی مغرور تر
بیشتر از پیش احساس رهایی میکنم
هر چه در آغوش گرمت میشوم محصور تر
من به هر ساز تو میرقصم تو هم پس شاد باش
من که با هر ساز دارم مینوازم شورتر...
زندگی کردم همه چیز و همه کس را دیدم.؛!!! اما خود را ندیدم.!!!! چه زیبا بوده ام من .!!!! امان از ندیدن!!!
زده بر پای دل، زنجیرِچون وچند، دستِ عقل
اگر عاقل شدن این است، پس دیوانگی بهتر.
ارامش،
واژه ای عجیب برای من
میدانی گاه گاهی در میان کلمات
در میان واژه ها در سطر سطر هر کتاب در میان هیاهوی افکارم در جست و جوی ردی یا نگاهی از تو که لحظه ای از ان هم کافیست فراموش کردم ام خودم را
من تویی شده ام...
من به شدت فرد لجبازیم.
قابلیت اینو دارم که نادیده بگیرم، اهمیت ندم، عصبی باشم و حتی گاهی حرف نزنم. در حالی که گوشیم و بخاطر اون شخص تو شارژ نگه داشتم، فضای اطرافم فرقی با قبرستون نداره و جلوی پامم نمیتونم ببینم ولی بازم بیدارم و لج کردم.
دیدنت
پس از سالها غربت
اشکی بود
میان غم و شادی
چیزی شبیهِ حالِ یک نابینا
که شفا پیدا کند
و اولین بار
خودش را
در آینه ببیند...
ارامش،
واژه ای عجیب برای من
میدانی گاه گاهی در میان کلمات
در میان واژه ها در سط سطر هر کتاب در میان هیاهوی افکارم در جست و جوی ردی یا نگاهی از تو که لحظه ای از ان هم کافیست فراموش کردم ام خودم را
من تویی شده ام...
آیا میشود
غریبه شد
با کسی که بوی تنش را حفظی؟!
یکی یکدانه قلبم،ای کاش تو...
چندی بودی ،میگرفتم back up از تو
گر تو رفتی ،نسخه ای دیگر
داشتم تا ابد و یک روز از تو...:)
تمام معادلات جهان را بهم ریخته ای
وقتی نیستی هم
هستی…
پرده ی اتاقش را
به استقبال طلوع آفتابی دگر
کنار زد
دخترکی که دیشب
هزاران بار آرزوی مرگ کرده بود
شکست خوردم من،
به جنگ نابرابر میان چشمت و قلبم.