متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
با خـیالِ آمدنت
هر صـبح
در باغِ آرزوهایم
پشتِ پرچینِ گلهای یاس
همراه عاشقانه های هر روزه ام
تو را به انتظار می نشینم
خداحافظ؛ تمام لحظههای حسّ بارانی؛
شکوهِ نغمههای مِهر، در شبهای گریانی!
خداحافظ؛ صفای شورشِ پیوستهی احساس؛
سرودِ عشق، در شور و، شرِ تبهای عریانی!
خوب می دانی خوب
که به تو درگیراست
دل و جانم ای عشق
با تو دلشادم و بی تو غمگین
بی تو افسرده ترین
بی تو پژمرده ترین
چون گل یاس سفید
که اگر صبح نتابد خورشید
به خدا می میرد
به تو می اندیشم
همه وقت
هر لحظه
به...
خداحافظ؛ تو ای یاری؛ که از دردم، خبر داری،
میانِ بغضها و، گریههای شامِ پایانی!
هر سو پی ات آواره ام می جویمت در هر کجا
ای عشق ای آغاز نو ای هــستی ام از هست تو
#بادصبا
هیچچیز نگفتم…
خودم را سپردم به لحظه.
باد، فهمید.
برگ، خم شد.
و دل،
بیصدا به سمت نور برگشت.
با خیـالت خـلوتی دارد دلـم هر لحظه ای
ای که پیشِ چشمِ من جز تو نباشد دلبری
دلم تنها
زیبایی جان گفتنت را
هر طلوع صبح می خواهد
که تا صدایت می زند
بگویی جان !!!
دوستت دارم عزیزا !
گاهی دلم می خواهد فقط بنشینم ،
به تو فکر کنم
وهیچ نگویم
نه از دلتنگی ، نه از فاصله
نه از بغضی که هر شب لای نفسهایم جا خوش کرده
تو فقط باش........
در گوشه ای از جهان که هوا هنوز عطر بودنت را دارد
همین کافی است برای...
چشمم به راهِ تو، دلم در اضطراب است
این فاصله یادآور رنج و عذاب است
لحظه به لحظه میشمارم روزها را
در کشور روحم پس از تو انقلاب است
بر آب و آتش میزنم وقتی. نباشی
یک چشم من خون است یک چشمم گلاب است
دور تو میگردم تمام روز...
هوای این غزل امشب عجیب طوفانی ست
ردیف وقافیه دلشوره و پریشانی ست
از این تلاطم دریای شور بیزارم
هوای شرجی چشمم زغصه بارانی ست
مرددّم که بمانم ویا ادامه دهم
به رفتنی که پر از باتلاق حیرانی ست
چقدر از تو شنیدم که وعده ها دادی
دروغ بود و...
دوست دارم که عاشقت باشم
گوشه ای از سلایقت باشم
مثل دریای پر خروشی تو
کاش میشد که قایقت باشم
آسمانم همیشه میخواهم
مثل خورشید لایقت باشم
یا که مثل نسیم شالیزار
یار خوب و موافقت باشم
یا نه اصلا مثال ثانیه ها
همنفس با دقایقت باشم
من برای تو...
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد این غصه نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در...
اورفته است وروی دلم پا گذاشته
حالا مرابه حال خودم وا گذاشته
آنکه همیشه از من و از عشق میسرود
این بار پشت جمله اش اما گذاشته..!!!
شیرین شدم در عالم عشقش ولی چه تلخ
من را میان خاطره تنها گذاشته
ازهرم عشق چیز زیادی نمانده است
جزاینکه روی شیشه...
انگار چشمان قشنگت رنگ دریاست!
در ساحل آرامشش یک دشت رویاست
باز ازنگاهت می نویسم ،مثل دیروز
ابیات چشمانت عجب درگیر معناست
مغرور زیبایم، غزل جان گیرد از تو
چون آهوانه بودنت روح غزل هاست
پیشم بمان ،هم با دل من عاشقی کن
چون بی تو این خانه غمین وسرد...
جغرافیای عشق ، مغرور سر فراز
نامت همیشه در تاریخ ماندگار
ژرفای نیلگون ! ای عرصه ی جنون
دریای عشق و خون، موّاج بیقرار!
امید زندگی ،نامت همیشگی
بر پهنه ی جهان چون کوه استوار
با فارس زاده ای هم فارس مانده ای
هر چه بخود تنید ایام روزگار
سرداده...
آقا پسر، تو داروخونهی غمهای منی ...
هر وقت دلم درد میگیره، فقط لبخند تو نسخهی نجاتمه. تو همون هیوسینی که دردهای بیدلیل دلمو آروم میکنه، همون آموکسیسیلینی که عفونتِ نبودنت رو از تنم بیرون میکشه.
وقتی بیتاب میشم، تو مثل یه دوز دیازپامی، آرومم میکنی. وقتی دنیا سم میریزه...
سلام جگر گوشهی قلبم ؛
صبحت بخیر قند روزای تلخم ...
بیتو این صبحا فقط طلوع خورشیدن ، اما با یادت، طلوع لبخند و عشقه. تو برای من چیزی فراتر از یه عشق سادهای؛
تو آرامش بعد از طوفانی، نوری توی تاریکی، تپش قلبمی توی لحظهلحظهی زندگی.
دلم هرصبح، اول...
روح من راه طولانی طی کرده تا تورو پیدا کنه !
انگار قرنهاست دنبالت میگرده، از دل شبهای بیستاره تا لبخندهای محوی که فقط در خواب میدیدم.
تو اون نوری هستی که همیشه توی تاریکی دنبالش بودم،
اون صدایی که توی سکوت دنیا،آرومم میکنه. من قبل از دیدنت، دوستت داشتم....
بی تو انگار
به پایِ دلِ من هر لحظه
بسته زنجیرِ غمت را تقدیر
روزهایم تاریک
بی تو تیره
شبِ مهتابیِ من
چشمهایم بی تاب
نِگَهم مانده به راه
دلت که تنگ باشد،
باران هم تسکین نیست،
شعر هم مرهم نمیشود،
و هیچ آغوشی وسعت اندوهت را کم نمیکند...
دلت که تنگ باشد،
صدای خندهها در گوشت محو میشود،
کوچهها بوی دلتنگی میگیرند،
و هر مسیر، تو را به خاطرهای قدیمی میکشاند...
دلت که تنگ باشد،
دیگر فرقی نمیکند...
لبم از زمزمه نام تو آرام شد و
حرفی از خاطره ها ماند ،
میان نفسم
غرقِ محبّت گشتهام، از جاریِ مهرِ نگار
با میلِ دل بگذاشتم، بر شانههای او، سرم