متن دلتنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگ
دلتنگم...
دیروز آمده بود، با یک شاخه گل و با همان لبخندی که عاشقش بودم...
گریه کرد و گفت دوستت دارم...
گفت دلتنگ من است و بی من نمی تواند نفس بکشد...
همان حرفهایی را زد که می دانستم از ته دل می گوید...
دلم برایش تنگ شده بود، حسرت...
چه دلتنگم
برای لحظه های باتوبودن
برای جاده های صاف وساده
کنارت شعرفردا را سرودن
چه بی تابم
برای ان نگاه عاشق پاک
برای واژه های صادقانه
کنارسبزه های رسته برخاک
چه غمگینم
برای روزهای رفته بر باد
برای این سکوت سرد وخسته
عبارتهای خوبِ رفته از یاد
شهرزادشیرازی(چه دلتنگم)
#دل تنگی
دلتنگ که می شوم، حس تک بیت های عاشقانه ای را دارم که دور ریخته شده اند؛ نمی دانم باید به کجا پناه ببرم.
زمزمه می شوم گوشه ی لب های عاشقانی که دیگر همراه یکدیگر نیستند.
نظیر شب های شاملو؛ به همان اندازه محزون...
اشک می شوم...
دلتنگ توأم یار دل آزار، کجایی؟!
مجنون شده ام مرهم بیمار،کجایی
در دام توأم تاکه نفس میکشم انگار
از تو شده ام در تو گرفتار کجایی
ایوان دلم خیره به ماهت شده شبها
مهتاب شبم، مونس و غمخوار، کجایی
فکری که به حال من بیچاره نکردی
یادت شده بر سینه...
دلتنگ که میشوم با خدا حرف میزنم..بلند بلند حرف میزنم
بلند گریه میکنم..آرام میشوم..
عمق تنهایی ام آنقدر زیباست که فقط من و او هستیم
و شاید تو نمی دانی که دلتنگم
بدون تو اسیرِ مکر و نیرنگم
و دلتنگ از همه روزهای بی رنگم
و شاید تو نمی دانی که حیرانم
بدون تو چنین غمگین و گریانم
و حیران از همه عصیان انسانم
و شاید تو نمی دانی که بی تابم
بدون تو کویر...
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می...
باران که باریدن گرفت یاد آورم روزهای را که به خود قول دادم که بمانم در کنار دلم که مبادا دلتنگ روزهای شوم که فراموشی بر من غالب میشود و بودنت را گُم میکنم ،بار دگر عهد خواهم بست که دلتنگ باریدن باران شوم هرچند که به بودنت در کنارم...
تو می دانی
حتی اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگ تو ام
حالا ببین نبودنت
با من چه می کند...
مِهرِ لَبخَند، مِهرِ مَریَم، مِهرِ آن رُخسارِ ناز
بویِ شَبنَم، بُغضِ آن چَشمانِ پُر اَسرار و راز
اَشکِ جاری هَمچو رودی بی کَران
چِهره ای مَعصوم و گویی مِهرَبان
دَر دِلَش باریست هَوایِ عاشِقی
بُغضِ او مَحبوس، هَمچون قایِقی
دَر رُخَش آرامِشی اَز جِنسِ نور
گَه پَریشان می شُد و...
پرنده ام وُ در قفس،
دلتنگ بام تو!
تا بچینم
دانه های عشقت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)