متن دوست
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دوست
آمدهِ غم به زبان از غمت ای دوست ببین
همه جان پر ز فغان از غمت ای دوست ببین
گلِ صد برگ ز تن جامه به صد جان بِدَرَد
نیست شرحش به بیان از غمت ای دوست ببین
کاسه ی صبر ز دستِ دل و من تا که شکست
دیده...
اکنون
نمی دانی
در این غروب سرد
محنت سَرا گشته
بی تو دلم ای دوست!
بی من
کجایی تو؟
دزدیده غم اینک
لبخند هر روزم
باز آ
به جان ، باز آ
تسلیمِ دلتنگی ست
دربند بی تابی ست
دل
بی تو هر لحظه
بشکن !
طلسمِ غم
تا هستم...
در گیر و دار جمع کردن خودم بودم که سوزش چشمانم مرا به حرف آورد
برف شادی، بی رحمانه مرا در بر گرفته بود طوفان هولناکی بود اما ؛ لال را شفا داد و اجازه داد بلند فریاد بزنم دیوونه !
تمام لحظات این من ایستاده بود و همان جای...
قرار نبود کاری بکنید ...
این جمله را ده هزار بار فریاد زدم با ابرو های گره کرده و با لحنی تند ....
آخر وسط امتحانات و استرس مگر میشد تولد گرفت ؟
مگر میشد شاد بود ؟
به اعتقاد شما میشد ...
خشکم زد ....!
نفس درسینه ام حبس...
اسبِ بَد رامی ست؛
دوست داشتنت!
اما تو بمان !
وقتی همه رفته اند
وقتی کسی نیست که صدای قلبت را بشنود
وقتی همه دشمن شده اند
تو بمان و به من بیاموز صلح را رفاقت را عشق را
اما تو بمان
رفیق روز های روشنم
لبخند بزن به روی دنیا ای دوست
بفرست برایم گل زیبا ای دوست
باز این دل من کرده هوای دیدار
عشقت به سرم نموده غوغا ای دوست
برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان...
دوست مانند ستاره ای است که چشمک می زند و می درخشد
یا شبیه اقیانوسی که به آرامی جریان دارد
دارم به یه قرن پیش فکر میکنم
وقتی که نامه رد و بدل میشد و خبری از اینترنت نبود
دارم فکر میکنم اگه تو یه جزیره دور باشم که اون جا اینترنت نباشه برام نامه مینویسی؟
خدای من ! چه دید کوتاهی!
مگه چندین هزار سال پیش نامه بود؟
بیا...
به صدق گفته ام هر دل گواه است
که دل ها را به سوی دوست راه است
به هر سو رو نمایی دوست آن سوست
جز او را گر ببینی اشتباه است
بهارت شاد و خندان باشد ای دوست
چو خورشید درخشان باشد ای دوست
درون باغ سرسبز و گل افشان
دلت چون ماه تابان باشد ای دوست
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی