پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لبریز ام از تو️عطر دلدادگی امتمام شهر را پر کرده استو توآشکارترین پنهان منی ......
.تو بگو دوستت دارمبهار میپیچد لایِ موهایمو عشق شکوفه میزند!...
ایستاده امدُرست در مرز چشمانتنگاه کنی میمیرمنگاه نکنی میمیرمنفس بکش مراعطر عاشقانه هایممستت خواهد کرد ️...
تواگر نبودیشعر هم نبودو من زنی معمولی بودم ...حالا که هستیشعر هست و عشقو من گاهی حس می کنمیک پرنسس ام........
گناه دوست داشتنت رابه گردن می گیرم و جهنم را به جان می خرمفقط یک بار دیگرچشمهایت را ببند و مرا ببوس......
دلم خوش است به بودنتهمینجا زیر سقف همین شهرتنها چند خیابان و کوچه و خانه فاصله داریم دلم خوش است که هستیهمینجا کنار تپش های بیقرار دلم .......
دستانم بوی عشق می دهند.بوی انار و خرمالو...آنقدر که کوچه های پاییز رادست در دست خیالت قدم زدم!...
پیشانی ات رابه پیشانی ام بچسبانو در چشم هایم خیره شوخسته ام از سکوتاین بار می خواهمدوست داشتن راروی لب هایت فریاد بکشم......
جانانم! داشتنت خوشبختیبودنت امید...بمان با من تا کام زندگی را با فنجان فنجان عشق️شیرین کنیم...!...
دلتنگی ؛واژه ای بی معناست وقتی تو در لحظه هایم نفس می کشیو از دور به من نزدیکی هیچ کس مثل منتو را با خود ندارد ...!...
بودنت همه چیز راعوض میکندامااینکه کنارم باشی یانباشیفرقی نمیکندتو مدامروی بندبندتنم قدم میزنی و درآسمان دلم پرواز میکنیهمین که نفس میکشیقدم میزنی میخندیبرای من یعنی همه چیز...