متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
فکر می کنم یه چیزی
توی خودم گم کردم...
تو
نفس می کشی
و
من
تعدادشان را برای
زنده ماندنم
می شمارم...
عشق را پرستش کن
من تو را عشق می خوانم
زمانی که تو مرا دیوانه خودت کنی
و حضورت مرا خوشحال
و من تورا به جان وصل دهم
دیگر چیزی میان ما پنهان نیست
عشق مگر چیزی جز درک احساسات است
اگر خواهی مرا عاشق باش و آزاد
عدالتی میان...
بند بند وجودم را
نذر آغوشت کرده ام؛
تو حاجت برآورده شده ام باش
گناهش با من...
- کتایون آتاکیشی زاده
اندوه
چون پرنده ای پر و بال شکسته می خواند فراز خانه ام،
دیگر این دل شبی نیست به نیایش ستاره چلچراغ نیاویزد،
فراز خیمه های خاک،
این گونه که فرو میشکنم،
کوه به فریاد است
و درخت اشارتی ست تا در سرا پرده سبز بنشینم.
برای دلی که بارانی...
در آغوش می گیرم
ساعت بی تو بودن را
عقربه هایی که
دلتنگی را نشان من می دهند
و جای تو همیشه خالی است
برای شنیدن آهنگ انتظار
که ثانیه شمار
برایم می نوازد
مجید رفیع زاد
‹ ولی سهراب سپهری چقد قشنگ گفته که :
زندگی را ، نفسی ارزشِ غم خوردن نیست ..
هیچ کس دوبار فرصت زندگی بهش داده نمی شه ،
زندگی اون قدر کوتاهه
که اصلا نمی ارزه با غصه خوردن بگذرونیمش ؛
از همین فرصتی که هست به قشنگ ترین
شکل...
حال عاشق را نمیداند ،عاقل؛ در جهان
عشق می خواهد، باشد؛ در پی لیلا دوان
قلب عاشق، کوی لیلا ؛ دیده و بی گفتگو
ردپای عشق، ماند تا ابد ؛ در دل نهان
آنکه عاشق را نموده، همچو مجنون بی قرار
نردبان عقل را ، بیگانه داند ؛ در زمان...
دلم می خواست جنازه ام حتی باری نباشد بر دوش عزیزانم....
چه آرامشی داشت اگر می شد با پای خودم به منزل آخر قدم می گذاشتم.
می دانی جان دلم
انتظار، لذت زندگی را از تو می گیرد
اگر می توانستی یک روز برای همیشه انتظاراتت را از دیگران ببوسی...
خَندیدی و
با خنده اَت،
شهرِ دِلم تَسخیر شُد...
لبخندِ معروفِ ژکوند،
با خنده اَت تَحقیر شُد...!❤️✨
فائزه حیدری
مادرش هنوز سیاه می پوشد
مادر، مادر است
چه فرقی می کند
که فرزندش را چگونه از دست داده باشد
با بیماری یا تصادف
با گلوله یا طناب دار
در خط مرزی یا حیاط زندان
چه فرقی می کند در خاک سپاریش
عده ای زیاد حاضر باشند یا غریبانه و...
چون من
بی قرار
عقربه های
ساعت ِدست تو
غبطه می خورم !
به ساعت دیواری اتاقم
که ثانیه شمارش می رقصد
برای لحظه ی باشکوه صفر عاشقی
عقربه هایی که
یکدیگر را در آغوش می گیرند
و من
شریک شادی پیوندشان می شوم
و اشک می ریزم
مجید رفیع زاد
هیچ دنیایی به زیباییِ دنیایِ چشمانت نیست
چشم هایی که برنده تر از تیغ اند
به هرسو که می نگرم تویی،
لبخندت ،نگاهت،صدایت
و من غرق می شوم در رویایِ این همه بودن
شعرهایم را بنگر که همه به عشقِ تو جاری می شوند،
لبخندت انگیزه ای ست برایِ عبور...
آرامشِ لحظه هایِ من
روشنیِ چشم هایت را در خاموشیِ خاطره هایِ کهنه جا می گذارم زیباییِ چهره ات را در معصومیتِ فاصله ها
و شیرینیِ لبخندت را گوشه به گوشه ی زندگی ام
از تمامیِ وجودت در من تصویری ست که هیچ گاه از خاطرم محو نخواهد شد
خنده...
ریاضی شیرین است؛
اگر مشتق گرفتن از فاصله بتواند انسان ها را بهم نزدیک کند.
جغرافیا می تواند دوست داشتنی باشد؛
اگر آغوش را بهترین جا برای زیستن معرفی کند.
و ادبیات به آن شرط شیرین است؛
که سوم شخص مفرد را از بین من، تو و ما بردارد!
-...
دوستت دارم هایم را با عشق آمیختم و نثارت کردم، کمی چشم باز کنی و در چشمان عاشقم خیره شوی از چشمانم می خوانی حس ناب دلم را.
دشت گل آورده ای با روزهای باتو بودن
من شکفتم غنچه دادم در هوای باتو بودن
باتو باور کردم این را، زندگی گاهی چه زیباست
یادگاری شد برایم ماجرای باتو بودن!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
چشم هایت دوباره باز کن با بوسه هام
ای دلیل خوب این دلدادگی صبحت بخیر!
من معطر می شوم با خنده هایت؛ تا ابد
سبز از گل باش، سبز از سادگی؛ صبحت بخیر!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
ما گر ز تو دوریم...
جبر رَه معنایی ندارد،
این دل است هر لحظه ، هر بار می کند یاد شما:)...
نگار منجزی🦋
اینجا دنیایی است پر از آدمی
که متولد شدند از دردها
اما صدایشان بگوش نمی رسد 🖤
رقیه سلطانی