متن عاشقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقی
یک روز هم یکی میاید که
مرا برای خودم بخواهد
که قِلِقَم را بلد باشد و به من فرصت عاشقی کردن بدهد ...
کسی که با رفتنش مرا از خیابانها بیزار نکند.
یکی که من برایش یکی مثل همه نباشم. ایموجی قلبهایش، لبخندش ، جانم گفتنش هایش، وقفِ عام نباشد......
امشب شبی دیگر شد و من با دلم تنها شدم
گفتم حدیث عاشقی رسوا تر از رسوا شدم
پروانه وار بر گِرد شمع آتش زدم بر جان خود
در عالم ناباوری ناگه چنین پیدا شدم
در عالم شوریدگی با آن همه دلدادگی
پا بر همه عالم زدم شیدا تر از...
لیلا خوشگل من میدونی
با تو میچسبه قدم زدن توی خلوت این شب بارونی
بیا چترتو بردار و بریم، جون میده امشب عاشقی
روی چشمام میزارمت
سالیان سال بعد سر بر روی شانه ات
قصه ی آشناییمان ،دلدادگیمان،عاشقی کردنمان ،گریه ها و بیقراریمان ،دلتنگی و دوریمان را برای نوه هامان تعریف خواهیم کرد.
مژده وکیل زاده
mozhde.vakilzade
قلم را بردار هرچه گله داری بنویس
فایده ای ندارد شاید ارام شوی ولی هیچ وقت پاک نمیشوی
عاشقی دقیقا همینه
خیلی حرفا داری
ولی حتی گفتنشونم از دردات کم نمیکنه........♡:)...
درون من کسی ست
به مهربانی تو
که هر غروب دلتنگ
دست تنهایی مرا می گیرد
شانه به شانه ی من
خستگی هایم را قدم می زند
با چشمان زلالش خیره می شود
به دو چشم مشتاقم
دل به دل غصه هایم می دهد
مرا می کشاند در قاب علاقه...
تو خودت شعر تمامی غزل لازم نیست
تا لبت با لب ما هست عسل لازم نیست
به چه تشبیه کنم این همه زیبایی را
تو خودت ماه تمامی مَثل لازم نیست
صدقه می دهم هر روز بمانم با تو
ای خدا عمر بده فعلا اجل لازم نیست
شاکرم شکر که...
گفتم که عاشقت شدم، گفتی دلیلی؟ آیه ای؟
گفتم تورا خواهم و بس، گفتی نشد نشانه ای!
گفتم دلم رفته ز دست، بی تو ندارم شب و روز
گفتی به هرجا بنگری بینی ز من تو سایه ای
گفتم تو خورشید منی، سوزم ز عشق پاک تو
گفتی تو خود...
از دلم دل برده ای و از دلت دل می برم
تو شدی عاشق ولی من باز هم عاشق ترم
از دلم پرسیده ام حال دلم را بعد از آن
گفت هر شب دلبری دارم کنار دلبرم
عادتم این بوده بعد از سختی هر روز و شب
خستگی از تن...
تو اگر ساز کنی حاضرم آواز کنم
غزلی خوانم و از نغمه دلت باز کنم
بلدی ناز کشیدن که منت ناز کنم
بنشینی به برم قصه سر آغاز کنم
بلدی راز نگهدار شوی؟ فاش کنم؟
بلدم سینه خود مامن هر راز کنم
بلدی تا که به دنیای دلم سِیر کنی...
من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی؟
غزلی خوانی و چون نغمهٔ دل باز کنی؟
بلدم ناز خریدن بلدی ناز کنی؟
یا نشینی به ببرم شعرنو آغاز کنی؟
بلدم راز نگهدار شوم راز بگو
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی؟
بلدم با تو به دنیای دلت سِیر کنم
بلدی قفل...