متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
دردانه ی آذر
دختر زیبای پاییز
آری
با تو هستم یلدا جان!
دلتنگم
دلتنگ تر از تمام سالها
و بی تاب و دل نگران
نزدیک است وقت آمدنت
تا چند دقیقه دیگر
از راه می رسی
اما من
خسته ام
خسته تر از آن که
به پیشوازت بیایم
و چون...
باز هم شب
باز هم نگاه سنگین غم
که خیره خیره می نگرد
چشمان بهانه گیر شده ام را
هیچ آوایی
به گوش نمی رسد جز
صدای امواج پر تلاطم قلبم
که طوفانی نبودنت گشته است
کاش می فهمیدی که
دلتنگی ها هر شب
به شب نشینی دلم می آیند...
دیگر هیچ رخدادی حال بد دنیا را خوب نخواهد کرد
و سردی اندامم را هیچ لمسی
هیچ آغوشی
هیچ دستی
گرم نخواهد کرد
دیگر کدورت تاریک چشمانم را
هیچ نگاهی تازه نخواهد کرد
رخوتِ رنجورِ لحظه هایم را
طنین هیچ صدایی
شاداب نخواهد کرد
باور نخواهم کرد که روزی گرمای...
در حوالیِ من خیلی وقت است که خورشید،
در پس ِتاریکیِ شب ها نتابیده!
از آن زمان که طنین ِصدای تو
جایش را به سکوتِ خانه داد،
شب شد، و تا ابد تاریک ماند…
پریا دلشب
صدای زوزه ی باد درگوش دره می پیچد و تو انگار هنوز باور نداری رفتی، دورشدی دستت دیگر به مانمی رسد فریادت برای چیست ؟
خواسته خودت بود یادت رفت هرشب دعا می کردی مرگم رابرسان تلخ است دختر قصه های تاریکی تونیستی اماببین زمین چه به مردمانش می خندد
مبهوتِ چراغ های خیابانم
بروم؟
کجا بروم؟
خانه؟
خانه ای در میان نیست
در و دیوار های کاه گلی و
لباس هایی که تن خیسم را
در آغوش گرفتند
حتی شانه اش را برده
من،از جایم تکان نمی خورم
یا می آید یا می میرم
علیرضانجاری(آرمان)
تاریکی درونم رافراگرفته بین سکوت مبهم جهان مانده ام یعنی میشود دفترخط خطیه ذهنم، همچوخطی راست بدون شک صاف شود؟
نگین رازقی
دارم نگات می کنم ، چشمات داره می درخشه دوست داشتنی شدی الان دلم می خواد دستت روبگیرم وپرواز کنم تا بی نهایت اون جایی که فقط ستاره ها چشمک می زنند
دلم نمی خواد ماه تورو ببینه
خیلی حسوده
یادته رفته بودیم گندم زار ؟
نسیم باموهات بازی می...
چه کسی می دانست
که خدا تنها نیست؟
چه کسی می دانست که من از من سیر است ؟
که درونم خالی است ،
آسمان آبی نیست ،
که تهی خالی نیست ؟
چه کسی می دانست؟
زندگی کردن من
مثل یک ماهی بود
می پریدم در رود
رود ما...
تو هم تلخ بودی
تلخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تو دلم را فلج کرد
بە فکرم خطور می کند چگونه بگویمت،
اگر یاد من افتادی،
به غروب نگاه بکن.
الان دقیقن به غروب می مانم.
شعر: وریا امین
ترجمه: زانا کوردستانی
مدتهاست
دلم را
به خاک بی مهریت
سپرده ای
که هر پنج شنبه
نبودنت
فاتحه خوان دلم می شود
و گل خاطره ات را
پر پر می کند
بر مزار دوست داشتنت
بادصبا
باران روز بی کسی! یعنی: سیامک
یک عمر با دلواپسی... یعنی: سیامک
هر آه سرد و دم به دم! یعنی: سیامک
اردیبهشت زرد غم! یعنی: سیامک
آواره ی اندوه ها! یعنی: سیامک
تنها رفیق کوه ها! یعنی: سیامک
شب گریه های بی صدا! یعنی: سیامک
افتادن بی دست و پا!...
گذشت این عمر و جوانی
اما بهار را ندیده خزان شد
واسه تو پر کشیدم شکستی بالم و ..
-برشی از ترانه
من همونی ام که تورو توی خیالم دارم بدون هیچ حد و مرزی
ولی در واقعیت حتی برای ثانیه ای سهم من نیستی.
من این ماجرای ثابت شده قانون دنیا رو نمیتونم هیچوقت درک کنم اونم اینکه:
تو ممکنه ماه ها و سالها سعی کنی یکنفر رو بشناسی قسمت به قسمت رفتار و شخصیت اون رو، سعی کنی اون آدم رو اولویت قرار بدی و بیشتر از همه بهش شناخت داشته باشی،ولی یه...
میدونی چرا همیشه میگم دنیا برنده است!؟چون زورش به ما بیشتر از خودمون میرسه.!مثلا میاد و میگرده و میگرده و قلبمونو میسپاره به روح یکنفر و ذره ذره وجودمون رو به وجودش وصل میکنه و یهو تصمیم میگیره سرنوشتی که ازش بیخبریم رو نشونمون بده...! حالا تو زخمی باشی، یه...