متن پدر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پدر
اصالت پدر را باید پرستید
دوست داشتن به تنهایی محال است …
میلادت مبارک پدر
نویسنده :المیرا پناهی درین کبود.
پدرم قسم به غربتت که هیچ بهشتی زیر پایت نیست،زجان دوستت دارم.
+ عباس معروفی :
چه تنهایی عجیبی . .
پدر خیال می کرد آدم وقتی در حجره ی
خودش تنها باشد ؛ تنهاست .
نمی دانست که تنهایی را فقط
در شلوغی می شود حس کرد! 📻☁️
قلمم راست بایست ...
واژه ها گوش به فرمان قلم ...
همگی نظم بگیرید مودب باشید ...
صاحب شعر عزیزیست به نام پدر...
روز پدر بر تمام پدر های مهربون مبارک
پدرم
سایه ی تو سنگین است
کوه بودی تو برایم
تکیه گاهی
در نبودت
دل من غمگین است.
گرفته حال عجیبی هوای دنیا را
نمی شود که ندید عرصه ی تماشا را
به صخره گفت ساحل؛ به خود ننازی چون
ندیده ای تو هنوز التهاب دریا را
بهار سهم شما، هرکسی رسید از راه
نشان نداد به ما جز نشان صحرا را
زمین برای شما، بعد صبر می...
مادر بزرگم یه دعای خیری داره
که
همیشه میگه
امید وارم پیش روت بیاد پسرم
یه روز ازش پرسیدم مادر
این چه دعایی که می کنی؟
گفت :
پسرم خدا به دلت نگاه کنه
پیش روت بیاره ....:-)
مادر بزرگم یه دعای خیری داره
که
همیشه میگه
امید وارم پیش روت بیاد پسرم
یه روز ازش پرسیدم مادر
چه دعایی که می کنی؟
پیش روت بیاد یعنی چی ؟
گفت :
پسرم هر چی تو قلبت آرزو شو داری
پیش روت بیاد ...
به همچین دعای قشنگی رو...
بوی گندم ...
بوی زندگی ...
بعد از خستگی روزمره ،
در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر پر شد
گم شد چشانم ،
در خاطرات گرم سال های کودکی
دستهای مهربان پدر ، پر بود از بوی نان تازه
رعنا ابراهیمی فرد
چون سخن از مَرد و مَردی گفته شد
قصه ها از استقامت زنده شد
پایداری ،کوهِ غم، یعنی پدر
درد و سختی با وجودش ضربه شد
پدر...❤️
زیبا شدست با تو تمام جهان من
هستی نشانه ای ز خدا، مهربان من
من از شما به غیر محبت ندیده ام
دریای لطف و معرفتی! بیکران من!
پرواز در مسیرِ نگاه تو دیدنی ست
آغوش گرم تو، شده چون آشیان من
هر دم کنم سپاس پدر را که ...
(پدرکه باشی)
شانه هایت ایستادن را به من آموخت
انتطارت برایم صبوری را من یاد داد
دستانت بوی عشق می دهد
نمی توانم تو را وصف کنم
مدام واژگان را جابه جا می کنم
اما برای توصیفت واژه ای را نیافتم
از زمانی که طفلی در گهواره بودم
در تکاپو...
خواستم از او بگویم ؛دیدم دل سپید کاغذ توان شنیدن و درک نام او را ندارد . قلم هم وقتی می خواست بر دل کاغذ نام او را حک کند دست و پایش را گم می کرد.
کلمات هم می ترسیدن تا نکند ذره ای از وجود بی کران او...
خدایا به خواب پدر من آسایش
به بیداریش عافیت
به عشقش ثبات
به مهرش تداوم
و به عمرش برکت جاودان عطا کن
شکرانه اش با من.
“روزت مبارک پدر”