متن چشمانت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمانت
ارتش چشمانت چه حماسه ای آفرید...
با نگاهی آشنا..
آنسان که اسیر کرد همه سپاه
چشمانم...
حسن سهرابی
حال مرا نپرس
امشب شب ترین شب های من است
در میانه عبور از پل تکثیر شده چشمانت
به محال پر می کشم
واقعیت خودش را به خیال تو می بازد
و در تو محو و محوتر می شود
و حالا اینجا در خیالم همه چیز جور دیگری ست
حتی...
بیا با هم سلفی بگیریم،
یک عکس ۲ نفره
من به دوربین نگاه میکنم؛
تو به من
نمی خواهم چشمانت در تاریخ
ثبت شوند...!
پ.ن۱: بعدها تاریخ خواهد گفت
چشمانت چه کرد با من ِ
تنها تر از لطفعلی خان ِبی سپاه
پنجشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۲۰ / ۴ دی ۱۳۹۹
زدم پرسه در ساحل چشمانت و صدها گِله
از بارانی که نبارید و چتری که چرا خیس شد!
ارس آرامی
خیالِ چشمهای تو
برای من
چیزی شبیه قهوه ی دمِ صبح است
دلپذیر
آرامش بخش
خواستنی...
خواستنی که نه!
خواستنی ترین!!
وای از آن قهوه ی چشمانت
که روز آرامم می کند و
شب، بی خواب!
به قلم شریفه محسنی شیدا
سیاهی گوی بلورین چشمانت در شب آنچنان درخشان وهوس آلودتر میشود که روح و جسمم را با تو در می آمیزد .و خیال داشتن آغوش نابت با آن بوسه های
آتشینت مرا تا مرز عشق و جنون میکشاند.
چه هارمونی زیبایی!!
سیاهی چشمانت
ابروان پر پشتت
مژگان در هم پیچیده...
رسم پروانه شدن شب همه شب سوختن است
گرد شمع رخ تو گشتن و افروختن است
پا بپایت شدن و دل به نگاهت دادن
عاشقی را زتو و چشم تو آموختن است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
فکرم از چشمانت آزاد نمی شود
لبهایت را وثیقه بیار...
من میتوانم در چشمانت خیره شوم
و بدون به زبان اوردن کلمه ای بگویم که دوستت دارم
من میتوانم از فرسنگ ها فاصله تو را در آغوش کشم
دستانت را بگیرم و تورا به یک عصرانه در پاییزی ترین روز های ابان دعوت کنم
و تو میتوانی از دورترین نقطه...