پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باران بی کلک ترین هم کار شهرداری در فرار دست فروش هاست....
صدبار بی تودر شبِ باران قدم زدم، بارانِ زیرِ چترِ تو،بارانِ دیگریست...!...
قسم به باران که من هم برای تو باریدم در روزهایی که ابری در آسمان نبود....
خالی نمیشودریه هایم از عطرتحتی وقتی باران میزندتازه عطر خاطراتمان جولان میدهد...
چه چیزی در جهان از قطار ایستاده در باران غم انگیزتر است ؟...
بارانهمیشه اتفاقی نمی باردگاهیاندوه من و توستنازل می شود از آسمان...
آسمان ابری و دِل هوای باران دارد…#م_محبوبی_کیا...
تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر چه خیابان باشد!!...
زمین باران را صدا میزند ، من تو را...
باران بباردمننیز عاشق میشومدرون آغوشخیس چشمانتلیلا مشهدی...
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا...
درپس خاطره ها باران بوسه میزند ردپای قدم های تورا...!...
هر شب شعر می بافم گرم میشوی و من خیس از باران...
هزار هزار ابر به دنبالم رهایم کن باران شوم...
و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد...
دلم جنگل...دلم باران...دلم مهتاب میخواهد دلم یک کلبه ی چوبی کنار آب میخواهد...
باران هم که باشیباز آنکه سرپناه ندارد به تو ناسزا خواهد گفت!...
چک چک می چکد باران،جای خالی لباس هایت را بند رخت هم فهمید....
برفحاصل عشق بازیابر هاستوباراناشکِ شوقِ رسیدنآن ها...
دارد لب من تشنگی بوسه ی بسیارچون مزرعه ی خشک، که دارد غم باران...
تو را به اندازه عشقی که ابر شد ابری که باران وچشمه ای که به دریا رسید دوست خواهم داشت...
هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییممن و این کوچه و باران چه به هم می آییم...
باران همه چیز را میشویداِلا زخم دلم..!...
به خدا خواهم گفت: جاى باران بهاردلمان تشنه ى احساس شده، عشق ببار...
گفتیدوستت دارمو شهر، عطرِ باران گرفت....
باران زد و پاییز مرا یاد تو انداختچشم و مژه تر شد دل و دلدار کجایی ؟...
باران زیباستاما خدا نکندچشمی با آن همراهی کند....
از نگاهت تا دلمرنگین کمانی پر گشودمثل بارانمدر آغوش تو زیبا می شوم...
این باران نیست!توییکه از آسمان زیبای شهر می باری......
حواسِ شهرپرتِ باران استحواسِ منآغشته ی عطرِ تو.....
نعمت فقط برف و باران نیستگاهی خدا رفیقی نازل می کند، زلال تر از باران...
پناه مى برم به خیال از شرِّ حقیقت...بیا باران بزنیم و مست بشیم......
دلمیکبارانآبان ماهیمی خواهدویکتوبرایقدم زدن......
به باران واگذارت می کنم به ابرهاوقتی دلت گرفت،بباراجازه داری که گریه کنی!...
گفتی:دوستت دارمو شهر، عطرِ باران گرفت....
شده دلتنگ بشی؟بغض کنی؟اشک بشی؟با خیالِت همه لحظه هامو من بارانم...
موهاتامتداد قطره های بارانآسمان را به زمین آورده ایمرا به آسمان...
چشمانتشبیه عصر های پاییزیستباران می بارداز چشمانت قهوه ای می نوشم......
پاییز دوست داشتنی است،چون تو دوستش داریمثل باران که زیباست،چون تو زیبایی...
باران صبحگاهیشد برفنشان عشق آسمان ستبه زمینعاشقان یاد گیریدعاشقی را...
فصل بیقراری ابرها رسید گل نازمنیستی و باران پر میکند جای خالی ات را...
باران شو و ببار در آسمانمچه فرقی می کند من بهار باشم یا پاییز؟تو همیشه زیبایی......
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند!امروز عجیب... بی تو می میرم......
ای عاشقان ! آغوش بگشاییدپاییز با باران و شعر و شانه می آید!...
با رفیقت مثل چتر رفتار نکنکه هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی . . ....
خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندنپس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . ....
باران که می بارد ، دلت را محکم بچسبزیر باران ، دل به اشاره ای می رود . . ....
کاش به وقت دلتنگی ؛بغض موذن می شکست و ؛اذان باران سر می داد!...
برق انداختبارانسنگ فرش دلم راوقتی شنیدبوی آمدنت...
و نگاهیپنجرهبارانشد..!...