باران بی کلک ترین هم کار شهرداری در فرار دست فروش هاست.
صدبار بی تو در شبِ باران قدم زدم، بارانِ زیرِ چترِ تو، بارانِ دیگریست...!
قسم به باران که من هم برای تو باریدم در روزهایی که ابری در آسمان نبود.
خالی نمیشود ریه هایم از عطرت حتی وقتی باران میزند تازه عطر خاطراتمان جولان میدهد
چه چیزی در جهان از قطار ایستاده در باران غم انگیزتر است ؟
باران همیشه اتفاقی نمی بارد گاهی اندوه من و توست نازل می شود از آسمان
آسمان ابری و دِل هوای باران دارد… #م_محبوبی_کیا
تو اگر باشی و من باشم و باران باشد به بغل می کشمت گر چه خیابان باشد!!
زمین باران را صدا میزند ، من تو را
باران ببارد من نیز عاشق میشوم درون آغوش خیس چشمانت لیلا مشهدی
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
درپس خاطره ها باران بوسه میزند ردپای قدم های تورا...!
هر شب شعر می بافم گرم میشوی و من خیس از باران
هزار هزار ابر به دنبالم رهایم کن باران شوم
و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
دلم جنگل...دلم باران...دلم مهتاب میخواهد دلم یک کلبه ی چوبی کنار آب میخواهد
باران هم که باشی باز آنکه سرپناه ندارد به تو ناسزا خواهد گفت!
چک چک می چکد باران، جای خالی لباس هایت را بند رخت هم فهمید.
برف حاصل عشق بازی ابر هاست و باران اشکِ شوقِ رسیدن آن ها
دارد لب من تشنگی بوسه ی بسیار چون مزرعه ی خشک، که دارد غم باران
تو را به اندازه عشقی که ابر شد ابری که باران وچشمه ای که به دریا رسید دوست خواهم داشت
هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییم من و این کوچه و باران چه به هم می آییم
باران همه چیز را میشوید اِلا زخم دلم..!
به خدا خواهم گفت: جاى باران بهار دلمان تشنه ى احساس شده، عشق ببار