با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد...
تندتند مینویسد / شب... / گریه / خاطرات را، آب و تاب میدهد
آدم ها گاهی اوقات گریه می کنند.. نه به خاطر اینکه ضعیف هستند !! بلکه به خاطر اینکه برای مدت طولانی قوی بوده اند ..! . هرتا مولر
خوب حرف زدن بلد نیستم.. آدم جالبی هم نیستم.. امّا جوری دوستت دارم ، که وقتی نیستی گریه میکنم.
دلتنگی آدم رو به خیابون میکشه و بعضیا نمیفهمن گاهی قدم زدن از گریه کردن هم غم انگیزتره...
کاش یکی بود تو بغلش گریه میکردم دردودل میکردم وجودش ارامش بخشم بود میشد یه تکیه گاه محکم
آغوش آغوش/می ریزند بدون بوسه/گریه ی درختان
شب چنان گریه کنم بی تو که همسایه به روز دست من گیرد و بیرون کشد از آب/ مرا
کنم هر شب برای مهر او گریه که شاید بشنود دردم ولی آهسته می گویم الهی بی خبر باشد!
رفیق دعا میکنم یه بار تو زندگیت گریه کنی اونم به خاطر شوق رسیدن به عشقت باشه
با هر کس میشه خندید... ولی!!! فقط در آغوش یک نفر میشه گریه کرد
نگذارید بچه ها گریه کنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می کند.
یادت میفتم با گریه میخندم رو کل دنیا چشمامو می بندم
* تو هم همرنگ و همدرد منی، ای باغ پاییزی/ چو می پیچد میان شاخه هایت هوی هوی باد/ به گوشم از درختان های های گریه می آید/ مرا هم گریه می باید؛مرا هم گریه می شاید/
با صدای گریه ی ابرها جوانه ی اندوه زد خاطرات خیس خورده ای
به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد! ولی اموختم که ناله ام سکوت باشد... گریه ام لبخند... وتنها همدمم خدا...
دلت که گرفت دیگر فرق نمی کند داری برای کدام دردت گریه می کنی!
دل که تنگ است کجا باید رفت؟ به در و دشت و دمن؟ یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟ یا به یک خلوت و تنهایی امن دل که تنگ است کجا باید رفت؟ پیر فرزانه مرا بانگ برآورد که این حرف نکوست ، دل که تنگ است...
حیران شده ی گریه ی پنهانی خویشم آرامشی از لحظه ی طوفانی خویشم پنهان شدی و فکر خیانت به سرم زد شرمنده ی این حالت شیطانی خویشم
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم / شیشه ها را نمی شکنم / غرورم را نمی شکنم /دلت را نمی شکنم / در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که می رسد این بغض لعنتی است!
تنهایی ات گریه ات ... دیگر چه چیزی لازم است تا دل خدا بلرزد ؟
اگه زندگی صد دلیل برای گریه کردن به تو نشان میدهد تو هزار دلیل برای خندیدن به او نشان بده.
بعضی ها گریه نمی کنند! اما از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه ی چشمشان به کمین نشسته...
بعضی از آدم های این روزگار با گرگ بره می خورند...با چوپان گریه می کنند! مراقب باشیم...