پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
خوشابہ بختِ بلندمڪہ در ڪنارِ منی.... ️️️...
واسم مهم نیست چقد آدم تو دنیا وجود داره من تورو میخوام ... ️️️...
آرام نمیخواهم،در جان تو آرامم......
از کسی که دوسش داریساده دست نکشحسرتش دیوونت میکنه...! ️️️...
به یک بار از جهان دل در تو بستم........
تو جان جان جهانی و نام تو عشق است.....
از تمام جهان سهم من باشی و بس..️️️...
خوش آن زمانکه نکویان کنند غارت شهرمرا تو گیری و گویی که این اسیر من است...
دو سومم را تو تشکیل میدهیالباقی را خیالت ... !...
مرا بند کن به بند بند دلت......
بوسههارابهجانمناندازمرداینجنگتنبهتنهستم!...
دختری از امت عیسی دلم را برده استیا محمد ، همتی ده تا مسلمانش کنم...
مرا آرام میداردهمین هستم بیادت ها ....
تو در من زنده ای...من در تو...ما هرگز نمی میریم......
گفتینظرخطاستتودلمیبریرواست؟...
حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشتتو فقط قسمت من باشی و من قسمت تو ......
با شفاف ترین قلبو پاک ترین احساسمی پرستمت...
جز رنج چه بودسهمت از این همه عشقمظلوم ترین عاشق دنیا *مادر*...
عشق فقط یک کلمه بود تا تو اومدی توو زندگیم و بهش معنا بخشیدی ... ....
کاش که می شدفقط یه بار بیای بگی دوستت دارم... ....
آن قدر میخندم که اشکم در بیایداین هم به نوعی گریه با سبک جدید است...
دار و ندارمو میدم که تو همیشه بخندی...
مه/ تا دید/ غرق راه رفتنت شده ام/ ترا/ در خودش /گم کرد....
دلِ درخت پُرازشکوفه باد چشمک می زند...
تازه بعد از تو به خود آمدم و فهمیدمکه چه اندازه به دنیای تو وابسته شدم ......
من پناهنده امبه مرزهای تنت ......
مخمل نازِشبی ، ملتهب و بارانیبا تو بی چتر در این کوچه دویدن دارد...
به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذارجواب داد فلانی ازان ماست هنوز...
نیستی، ولی عزیز؛ عشق تو همیشگیستپس به احترام عشق، چند ثانیه سکوت......
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل مندل من می داند و من دانم و دل داند و من...!...
چه میشود/ چشم درچشم/ پلک نزنی/ در این شبِ طولانی/ یلدا...
زمزمه های دل غربت زده ام رابه نسیم سپردمتابرساند به تو....
الهی تو دقیقه باشی و من ثانیه که هر دقیقه شصت بار دورت بگردم...
حس خوب دو بخشه: ۱_قَݪْْبِ توْ ۲-آغوش تو...
حضرت عشق! بفرما که دلم خانه توستسرِ عقل آمده هر بنده که دیوانه توست !...
چه دردی داره دوری تو ازم عشقمالهی هر چی عاشقه برسن به هم...
زندگی باختن استبه کسی که دوستش داری......
من ...تو .....یه دنیا آغوشتعشق از این زیباتر ؟!...
دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتمغنیمت است در این روزگار خندیدن...
در پاییزی ترین حالت ممکن جوانه خواهم زد اگر حال دلم را به دست خوش لبخندها بسپارم...
هنوز دیر نیست؛هنوز صبرِ من به قامتِ بلندِ آرزوست ......
و پاییز در انتظار زمستان بودو شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق.....
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارمکه در آغوش خودم قول نرفتن میداد...
بیخیال زمستان آغوشت که باشدهمیشه بهار است......
با من خیالت همره است امشب ......
من چنان غرق شدم در توکه پیدا شدنم ممکن نیست...!!...
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد......
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم راشمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را...
خوش تر از دوران عشق ایام نیست ......
قَشَنگیِه عِشق اونجاشِه کِه کِِنارِش حالِت بِهتَرینِه...