بیو عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو عاشقانه
چشمٰانے کھ حرف هٰادارند.....
بغلم کن
و تنگ در آغوشِ آرامشت بگیرم
آن چنان که فراموش کنم
خودم را
و
ضربه هایی که بر تَنِ روحم نشسته
و شهر دودی که
به دنبال بلعیدن رویاهایم
به سوی ظُلمت می دَوَد..
عبیرباوی کتاب وُجوم
ویرایش شده
نام غزل: دلدادگی
هرکسی دارد به سینه درد پنهان ای خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می تپد قلبم برای آن...
ویرایش شده
نام غزل: دلدادگی
هرکسی دارد به سینه درد پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می تپد قلبم برای آن صدا...
نام غزل: دلدادگی
هرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می تپد قلبم برای آن صدا کردن...
نام غزل: دلدادگی
هرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می تپد قلبم برای آن صدا کردن...
نام غزل:دلدادگی
هرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می رود قلبم برای آن صدا کردن چرا؟...
نام شعر: کجایی؟
این مَنِ بی تو
من نیست
پس کیست؟
خودم هم نمیدانم
که آن چیست؟
که درون مرا میخورد
و تفاله اش را به بیرون
پرت می کند
این مَنِ بی تو
من نیست
هیچ نیست
جز سرگردانی مطلق
می چرخد دنیای بی تو دور سرم
اما تو...
وعده گاه من و تو،
کُنج لب های گل داودی...
حجت اله حبیبی
یک قدم فاصله
بین ما قد کشیده
با پای پیاده
دنبالت دویدم سال ها
اما هرگز به تو نرسیدم
مجید محمدی(تنها)
نام شعر:فاصله
باشد برو به هر جایی که
باد تو را برد برو
اما یادت باشد که
بدون من جایی نری
مجیدمحمدی(تنها)
نام شعر:باد
به فرض اینکه خورشید غروب کند
به فرض اینکه ماه طلوع کند
این دل من از دل تو دل نمیکند
پس بخوان سرود عاشقانه را
و بده به دست نسیم تا به گوشم
مژده دهد سرود عشق هامان را
مجید محمدی(تنها)
نام شعر:سرود عاشقانه
تخلص شاعر:تنها
زندگی بی عشق توواسه من مثل دیدن بی دوچشمه ماه من
هنوزم هروقتیکه حال منومیپرسی یه جورخاصی میشی نگاهت میدزدی خجالتی بودنم حدی داره عزیزم کناربذارشرمت حس نکنم غریبم
هر زن شروع یک شعر است...
عاشقانه ایی به بلندای موهایش!
کافیست بافتن را بلد باشی...
دنیاکیانی
اگر روزی
کتابی درباره عشق بنویسم...
تمام صفحه هایش را خالی میگذارم!
و در آخرین صفحه مینویسم:
عشق یعنی قبل از لب هایش،زخمهایش
را بوسیده باشی.
دنیاکیانی
می دانی!
هیچ حالی ،
حال آدم را نمی گیرد،
مگر حال تو...
من
نیاموختم ،
فکر کردن را ،
مگر به تو....
حجت اله حبیبی