متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
و تو چه می دانی از درد؟
نبود تو،
از نیستی من می گذرد،
از مرگ آرزو،
از مرگ پنجره.
در خواندن نام تو
آوای زندگی بود نهان،
اما در پس آن هزاران ای کاش پنهان.
چنان در تو تنیده ام،
که در عمق وجودم به تو رسیده ام.
تو باید باشی تا جلوی غم را بگیری،...
هنگام شب سوالی عجیب از من پرسیدی؟
گفتی:
عاشق شدن چه گونه است؟
به تو گفتم:
انگاری یکی دستش را بر روی قلبت گذاشته است و انقدر فشار می دهد که تو سکته کنی.
خندیدی و دیوانه نثارم کردی!
خندیدم و چشمانم را بستم.
درست است فهمیدی از عشقت مردم...
دلم برای صدایت، چشم هایت، دستانت حتی غر غر هایت هم تنگ می شود تعریف واضح تر از این برای دلتنگی؟
ملینامدیا
پاییز امسال چه حس عجیبی دارد
باغ بی برگ با سکوتش چه حس غریبی دارد
باد خزان چه در گوش طبیعت زمزمه می کنی
برگ درختان در هیاهوی وزیدن تو اند چه غوغایی به پا می کنی
دیگر برگی نماند بر جان وتن درختان خزان زده
ببار باران که دلم...
بعد از یه عمر زندگی
بعد از سرد و گرم کشیدن روزگار
بعد داشتن عشق
بعد داشتن کلی انگیزه
بمیری خیلی حرفه ها
هنوزم که هنوز تنها چیز مشترکی که بین خودمون انسانها میبینم این دوتا هستن.
اینکه هممون رو خدا خلق کرده و اینکه هممون قراره یه روزی بعد...
کاشکی این و همه یاد بگیرن
گوش کن
هیچکس، هیچکس تاکید دارم هیچکس
اونقدر درگیر نیست که نتونه حداقل بهت یه زنگ بزنه
اگه واقعا دوست داشته باشه یه پیام رو میتونه بهت بده
پس یادت باشه هیچکس اونقدر درگیر نیست که تو یادش بری!
ملینا مدیا
دلم را آرام باز کردم، وقتی دنیایم را دیدم پروانه ها با بال های رنگی شان با پرواز روی چشمانم نشستند
من از هر جهانی خوشحال تر بودم و خداروشکر که تو شدی جان و جهانم🩵
ملینا مدیا نوشت✨
احساستو خرج آدمی کن که مالِ یه نفر بودن رو بلد باشه، یکی که قدر لحظه هایی که کنارته رو بدونه، قدر اهمیت دادناتو حرص خوردناتو بدونه
نه یکی که با رفتارش به غم و غصه هات اضافه کنه و بعدشم ولت کنه بره....🥀
این منم،
اثیری بی قرار،
اسیری تنها،
پژواک سه تار،
در زندان تن،
در قالب مرد،
که هر شب را با امید تو سحر می کند.
در نبود تو،
گویی که جهان هیچ است.
این منم،
کویری پر سراب،
دشتی پر از مرداب،
شوره زاری در اندوه آب،
سبزه زاری...
نیازمندیم به یک احوالپرسی ساده
به یک سلام بدون تعارف
به یک ، کجایی ؟
به یک گفتنِ
نزدیکم ،
همین حوالی
چند قدمی دلت
صدایم کن
نیازمندیم به ماندن در همین حوالی
به دو فنجان قهوه
یک رفیق ساده
دو لبخند از سر شوق
و چند خط
حال خوبِ...
به خانه سَر زدم؛
نگاهت در پَسِ پنجره،
صدایت در هزارتویِ دیوارها،
عطرِ نفس هایت در ذراتِ هوا؛ معلق
خلاصه؛
خانه؛ همه تو بود
و
تو؛ همه خانه بودی.
(از دفترِ بابا)
شیما رحمانی
تکه ای ازخودراگم کرده ام،به جستجوی آن به دریاوکوه وصحرارفتم،اتاق و خانه راگشتم،به دنیای خواب وافکارم رفتم،کل وجودم که نه!تک تک یاخته هایم به فریادآن تکه سرکشیدن..همچون پازلی که تکه ای ازآن برای کامل شدنش گم شده..
نگین رازقی
میسوزدجای خنجری که هرگزبه قلبم زده نشد..
نگین رازقی
گمان میکردم اگربرغم بخندم ازبین میرودتااینکه یک روزغم به خلوت کنده ام آمدهرچه خندیدم نرفت گویی پنهان شدپشت لبخندهای تلخم..
نگین رازقی
می دانی
در من سرزمینی ناشناخته است
که خورشیدش در نگاه تو طلوع می کند
ماهش در چهره ات پدیدار می شود
شبش در پیچ و تاب گیسوانت چشم وا می کند
ستارگانش سنجاق های سر تو هستند
و دست هایت نسیم بهاری را معطر می کند
.
اما آه......
قلم از سردرگمی در دستم آشفته است
نیم خط ها روی کاغذ پژمرده است
قلم چشم به راه رقص است و من
با خیالت در سرم گپ میزنم
l0tfii
کاش میدیدی چیست آن حسی ک از قلبم به تو جاریست
کاش فریاد بی صدای درونم را میشنیدی
کاش شتاب نفس های پشت سرهمم را لمس میکردی
کاش برای یک لحظه تمام کسی که پژمرده شده را حس میکردی...
هنوز هم یادت
بوی گل نرگس نچیده می دهد،
طعم انار رسیده.
پر از نبض زندگی.
به تپیدن می مانی در من،
فراموش نمی شوی،
تمام نمی شوی خاموش نمی شوی.
هر لحظه
هر نفس
بیشتر می نشینی به جانم.
چو یادت می خواند مرا،
گام در رهش می نهم...