متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
دلتنگی وقتی تلخ میشه که تو همه وجودت به سمت آدمی میره که حتی خودش از دلتنگیت با خبر نیست و تو مدام اون آدم تو تک تک لحظه هات میبینی و حتی کلمه ای نداری براش بنویسی تا اون بخونه.
تا اون بخونه.
تا اون بخونه.
✍سارا عبدی
هرگز این قصه ندانست کسی
که چه آمد به سر مردم این شهر
ای هم قدم همیشگی من؛هیچگاه از اینکه دوستم نداشتی متاسفم نباش تو فقط برای من جایی در قلبت نداشتی چون خیلی وقت بود یک نفر دیگر جایش را پر کرده بود..
برای همه ی شما عشقی واقعی آرزو میکنم
که خیالتون از بودنش راحت باشه
بدونین وقتی نیستین دلش کنار دلتون زانو زده
بدونین هیچ نگاهی نمیتونه اونو ازتون بگیره
و هیچ حرفی،هیچ قربون صدقه ای قدرت اینو نداشته باشه که ازتون دورش کنه
هیچ زیبایی، شما رو از چشش نندازه...
خودم جان
ببخش کَسانی را که تو را ندانستند،
و نفهمیدند با قلب تو هم آواز شدن
سرسری نیست
آنها به تو عاشق خود بودن را آموختند
پس آن جا که طبیب خود می شوی
ودستان خودت را می بوسی،
با خودت زمزمه کن، عاشقانه:
بخند و سخت نگیر
که...
با رنگ های طلایی، او از دور رویا می بیند،
دختری با چشمانی مثل ستاره های دور.
از لابه لای قاب پنجره، نگاهش امتداد می یابد،
به دنبال آرامش جایی که افق طلوع می کند
پرتره ای از اشتیاق، قصه ای ناگفته،
یک نقاشی که دنیایی را به تصویر می...
تویی که اینو میخونی
میدونم گاهی اوقات از خوب بودن خسته میشی
من بابت تموم خوش قلبی های صادقانت ازت ممنونم
مرسی که نماد قشنگی دنیا هستی
یاسمن معین فر
یه چیزایی هست که مالِ خودِ آدمه،مثلِ دل مشغولی های یهویی که گریبان گیرت میکنه،مثل نگاه های بی هوا که دلتو میلرزونه،نگرانی های بی دلیل، دلتنگی هایِ آخر شبی، آهنگ هایی که تنهایی گوش میدی ، مثلِ لحظه های که غافل میشی از جهان اطرافت و چیزی نیست های پر...
راستی به این فکر کردی که چی میشه یهو غریبه میشیم؟ با خودمون، با احساسمون، با قلبمون،با عطری که همیشه میزدیم، با گلی که همیشه میخریدیم و آهنگی که همیشه گوش می کردیم یا بهتر بگم با آدمی که شاید یه روزی تنها دلیل برای بیدار شدن از خوابمون بود!...
یه روز خیلی اتفاقی یکی یه اسمی رو صدا میکنه و این صدا تو رو از عالمی که خودتو غرقش کردی بیرون میاره؛ برای لحظه ای احساس میکنی قلبت نمیزنه،پلک نمیزنی،چیزی رو نمیشنوی،حتی به چیزی فکرم نمیکنی،
اون لحظه است که هجوم حسرت باعث میشه مکث کنی و یادت بیاد...
هرکس باید در زندگی اش یک رفیق ، همدم ، هم سنگر و همراز داشته باشد.
کسی که همیشه مثل دستهای خدا به موقع به فریادت برسد.
کسی که امن باشد.
کسی که با وجودش کنارت گرد اضطراب و دلشورهایت را بتکاند.
کسی که وسط بغض هایت جوانه لبخند بکارد....
من به تنهایی بیرون می روم.
به تنهایی با خودم حرف زدم و به خودم دلداری داده ام.
به تنهایی مشکلاتمو هضم کرده ام.
من واسه خودم رفیق بودم، دشمن بودم.
به خودم خوبی کردم، بدی کردم ، خودم خودمو گم کردم، پیدا کردم!
من تنها حال خودمو خوب کردم...
شما چه میدونین بعضی آدمها چه زجری میکشن که جلویِ چشمای شما قوی و مقتدر به نظر بیان.
چه میدونین چه دردی توی جای جایِ روح و قلبشون، چه مسافتی میره که صورتشون خونسردی و صبوریشو هیچ وقت از دست نده که یهو جلویِ شما فرو نریزن و کوبیده نشن!...
قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد، خنده ها، شادی ها حتی زخم های دیرینه ات اگر خوب نشود التیام می یابد و تو با لذتی که نمیدانی، جای خراشیدگی هایش را میخارانی...
قول میدهم که نمیدانی بهترین اتفاقات زندگی ات هنوز رخ نداده...
یاد می گیری سخت و محکم باشی و احساس را از چرخه ی زندگی ات، خارج کنی؛
وقتی بارها زیرِ رگبار مشکلات و مصیبت ها و لابه لای سخت ترین ثانیه ها، در حالی که عمیقا کم آورده ای؛ به اطرافت نگاه می کنی و می بینی که بی پناهی...
ولی اونجور که من بلدت بودم هیشکی بلدت نیست
اونجور که من منتظر اومدنت میشدم هیشکی انتظارتو نمی کشه
اونجوری که من وجودمو برات گذاشتم هیشکی برات همه شو نمیذاره
اونجور که من دوست داشتم هیچوقت هیچکس نمیتونه دوست داشته باشه
تو اون آرامشی که کنار من داشتی کنار هیشکی...
بیا اغاز ڪنیم بودن را
ماندن را
خواستن را
خواندن را
بیا نغمه ساز ڪنیم
بیا دیروزها را به خدایش بسپاریم
وامروز را باعشق بیاغازیم.
به قلم : پروانه فرهی(پرر)
۱۴ صفر ۱ /۱۷ بهمن
خاطراتت را ورق بزن
زندگی را زندگی کن
فرصت اندک است
خاطره شو
در خیال غرق مشو که به خیال مانند است
خرمن عشق را بگستران
یلدایی باش
نیازی نیست که شب یلدایی در کار باشد
تو خود حضرت عشق باشی کافی است
پروانه فرهی(پرر) ۱۴ صفر۱۵ بهمن
بی تو،
یخِ این دنیای بد خلق پیشِ ما آب نشد …
باور کن بهاری که نفس های تو را نداشته باشد،
بهار نیست؛
بی نهایت زمستان است… زمستان!
مثل چشم های بارونی،مثل گلدون شعمدونی روی طاقچه،مثل آوازبلبل برای گل،مثل لبخند وسط دغدغه ها،مثل رویاهای قبل خواب میون ناامیدی،مثل من درکنارتو برای توصیف شعرهای عاشقانه...!
نگین رازقی
تمام انسان ها نیمه شب
به گذشته ها می نگرند
به آدم های گذشته
به خاطرات گذشته
به حس های گذشته
به حرف های گذشته
اما مابین تمام اتفاقا گذشته خود
روی یک نفر قفل می شوند
یک نفر را
یا تمام حرف هایش ، حس هایش
رفتارهایش به خاطر...
مامانم میگفت مهم نیست آدم ها چقدر قشنگ حرف میزنن چون تصمیم های مهم رو باید تو چند ثانیه بگیرن
اتوبوس دانشکده راه افتاد
نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم باهم که یه دختری داد زد آقای راننده یه لحظه وایسین دوستم حالش بده
سرمو چرخوندم بین اون همهمه ببینم کیه...
نمیدونم خاطرات خیلی عجیبه یا نم بارون یا صبح زودی که نسیم خنک بیاد !
تو همچین هوایی من یه مسافرم
یه دانشجو که صبح زود راه افتاده سمت رشت و از پنجره به درختا و دریا نگاه می کنه و در حالی که از پنجره باد خنک میاد به...