زن موسیقی ست... نُت به نُت عشق... سمفونی آرامی که همه ی تو را می بَرد ... تا مرز بوسه و آغوش... جایی که با هر دوستت دارم... مست می شوی... رها... میان زمین و آسمان ها...
این هُرم تابستان نیست زمین از فرطِ دوست داشتن تو️ تب ڪرده است.
اگر زمین و زمان از دلت نمی داند و چشم های جهان را کسی نمی خواند! بخند! اگر چه زمین روزهاست غمگین است اگر تو باز بخندی ، غمی نمی ماند... .
تنهایی سایه می اندازد بر دنیای من و کسوفی رخ میدهد و حاصل این کسوف ابر چشم هایی است که میبارد! در دنیای من آسمان آبی نیست زمین خاکی نیست و درختان دیگر سبز نیستند و همه چیز در گرو سایه ی تنهایی است!
این روزها حجم عظیمی از وحشت چشم ها بالای گیوتین ماسک لعنتی نفس تاریخ را بریده است و من باز فکر می کنم ما می توانیم آرامش کوتاهی را برای زمین بهانه کنیم
شب بنفش نگاهت به روز روزنه ی من هوای سرد دل تو به روی شاد دل من دلم عجیب گرفته است به وقت مغرب اشراق بود که قطره ی اشکی چکد به روزن این باغ هوا، هوای بهار است در این بنفشه ی الهام زمین، زمین خیال است زمان، زمانه...
زیبایی چشمانت به تن من گرمایی می بخشد که خورشید با زمین می کند. وای نور چشمانت را که نگو مثل ماه است...
من خورشیدم، من آبم، من تمام آنم که پیش از تو نبود و آن را جرأت تابش به این جهانم نیست که زمین از هم می شکافد و چرخ در هم می شکند من عشقم، های! همان که فرشتگان از بسترت باز رانده بود و هیچ خدایی تحمل سرایتم را...
من ستاره ای دارم که در آسمان نامش را زمین گذاشته اند
دنیای من کنار تو دنیای بهتریست اصلا زمین به خاطر تو جای بهتریست وقتی قرار شد که بمانی کنار من فردا مسلمست که فردای بهتریست
در شبی مهتابی... نه، مهتاب نبود آسمان تیره تر از موی سیاهم شده بود ابر اندوه چنان روی مرا پوشیده بود که ندانستم من زن محجوب یا دیوانه ی شاعر؟ کدامینم؟ کدامینم؟ هر قدم یاد تو با رنج و عذاب می برید نفسم می درید سینه ام می چکید از...
تقدیر ما چنین بود قصه فقط همین بود جای تو آسمان و سهم من این زمین بود .
سر نخ آسمان دست زمین است! پاره که شد دست زمین از آسمان کوتاه میشود آنوقت کو تا دوباره آسمان به زمین برسد. کو تا دوباره کسى زاده شود که فریادش را عرش بشنود،بلکه آسمان به داد زمین برسد....گرفتار شده ایم آقا.رشته محبت را گسسته ایم و روى این کره...
دوست داشتم کنارم باشی تا از بودنت با گلدان های لب پنجره ساعت ها حرف بزنم و وقتی صدایت می زنم آسمان از شادی زمین را غرق در باران کند دوست داشتم کنارم باشی با من اندکی ابر بنوشی که وقتی اسم باران می آید هر گوشه زمین عشق را...
کنج خلوت من یعنی بهانه هایی که داشتم و نیامدی تا تمام شود دردهایم که با من همین جا خاموش نشست و زخم کرد تا آبم کند دعایی که هر بار بیشتر اجابت نشد من اینجا بی تو یادم رفت نفس بکشم و همه یادشان ماند من بی تو همانم...
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش... راه آسمان همیشه باز است... اگر هیچکس نیست خدا که هست... .
سر به راه بودم و یک عمر نگاهم به زمین آمدی سر به هوا، چشم به راهم کردی .
جهان با دکمه ی پیراهن من شروع می شود هیچ زنی در چشم های تو به اندازه ی من گریه نکرده است و تنها من می دانم که خون قاعده گی تنها قاعده ی زیستن بود تا خونی ریخته نشود زمین بارور نخواهد شد من باکره می میرم حتی اگر...
اگر هنوز نمرده ای ، عفو کن کینه سنگین است ، مال زمین است آن را روی زمین بگذار و سبک بمیر
عید است و عیدی میدهد آسمان به زمین بارانش را درختان به طبیعت شکوفه هایشان را و من به تو ... جانم را ... .
زمین، جزیره ی حیرت، زمین، جریمه ی ماست ! زمین ، حصارِ بزرگی زِ جنسِ آدم هاست ! به دستِ خویش زمین را تباه ، ما کردیم وگرنه آنچه خدا آفریده ، بَس زیباست نگاه کن چه غریبیم در غریبستان زمین، جزیره ی تبعیدِ آدم و حوّاست میانِ این همه...
امشب به تو آغشته شدم و صدایت راکه در گوشم ریختی اوراد عاشقانه ات از بند بند انگشت هایم بالا رفت امروز شعرم را به شهادت می گیرم و قلبت را سه بار می بوسم و شال آبی مادر را گره بر باد می زنم در پشت اشتیاق این در...
برای داشتنت زمین که هیچ... آسمان را هم زیرپاخواهم گذاشت...️
یاد بگیریم آدم های به موقعی باشیم ! آدمهایی که سر وقت در برابر احساس ها و رفتارها عکس العمل نشان می دهند به موقع محبت می کنند و به موقع گله و شکایت … یاد بگیریم که در برابر ترس، ناکامی نگرانی ،خشم ، دلخوری و … سکوت نکنیم...