گیریم که یلدا هم بیاید... شبی هم به درازا بکشد... برفی هم ببارد... سفره ای هم چیده شود... اناری هم باشدو دیوان حافظ هم... چه یلدایی؟ چه برفی؟ چه فالی؟ بی تو اینجا همه شب یلداست... همه شب سرد است... همه شب، یاد آشفته ی تو فال مرا میگیرد...
آه چقدر کارهای خوب نیمه تمام دارم باید فکری به حال انار و هندوانه این یلدا بی مهمان کرونایی بکنم و تندتر از درناها با همین چرخ خیاطی مارشال قدیمی مادرم دامن آبی آسمان را زیکزاگ بدوزم و بخاطر گنجشکهایم فقط به اتفاقات خوب فکر کنم
انارِ دلم خون ترک خورده از دلتنگی ات نامِ تو ، دانه دانه می چکد از چشم هایم منِ تنها ، هر شبِ بی توام یلداست ..
در بدترین شرایط زندگی بخاطر داشته باش همانطور که نمی توان جلوی اتفاق بد را گرفت همانطور هم نمیتوان جلوی اتفاق خوب را گرفت درست مثل رنگین کمان پس از بارش باران های تند درست مثل بهار و روییدن شقایقها درست مثل همین شب یلدا پیش رو که هیچ قدرتی...
رسید از راه شب یلدا زمستون باز میشه فردا نبستی کوله تو ، آذر ؟؟؟ زمستون برفیه اینجا بجنب آذر ، بجنب پاییز شدیم از عاشقی لبریز زمستون فصله دیداره صدای ساز و گیتاره شال برفی شو انداخته ننه یلدا روی باغچه مثه بید داره می لرزه چقدر سرده شبه...
یلدا و پاییز و زمستان همه بهانه است مهم باهم بودن و کنار هم خوش بودن است وگرنه یک ثانیه کم و زیاد بودنِ شب که دلیل بر یلدایی نیست.. یلدا محبّت آدمی ست که طولانی ترینِ آن، بهترینِ آن است
شبیه نوبرانه های هرفصل... شیرینی! یلدات مبارک
و شب «یلدا» کنار سفره ی عشقت انارِ سرخِ صد دانه چه شیرین است...!
از حالت پاییزی چشمان تو پیداست تقویم من امسال پر از روز مباداست عاشق شده ام مثل غروبی که بداند خودسوزی خورشید فروپاشی دنیاست چون برگ که می رقصد و بر خاک می افتد افتادنم از اوج به پای تو چه زیباست قلبم به زبان تو اگر ترجمه می شد...
گردش سال فقط یک شب یلدا دارد من بدون تو هزاران شب یلدا دارم
از سر زمین عشق برایت پیامی آوردم بدین سان بیا مثل دو پرنده بال بگشایم بسوی خانه خوشبختی که درآن میز شب یلدا را اینگونه چیدم شکلات ، از طعم چشمانت آجیل از ذرات ، عشق من دوستت دارم عاشقتم انار ، از باقی مانده قلبم که هزاران تکیه شده...
شب یلداست و من تو را در آخرین سطر پاییز جا گذاشته ام، پاییز می رود زمستان می آید و لی تو... نمی آیی، نمی روی، نمی مانی... تو را با آخرین برگ این خزان که آرام آرام، رقصان رقصان، فرو می افتد، از گوشه ی چشمانم پاک می کنم،...
آرزوم برات اینه تو بلندترین شب سال شب عشق،شب دوستی ذره های باقیمونده از کینه های قدیمی دلخوری های بی اساس غم های سرماخورده ی دیروزی همه و همه رو با دستای خودت به آخرین برگای پاییزی بسپری تا رها شی و اینبار دستی از عشق، تو رو با تموم...
شاعرِ پاییزی آشفته ام قسمتِ تو هرچه غزل گُفته ام حالِ مرا از شبِ یلدا بپُرس از نَفَسِ روزِ مبادا بپُرس
شب چله تون چراغون لبتون همیشه خندون
یلدا پیامبریست که بشارتش: کوتاه شدن شبهای دلتنگی آیین اش: ایمان به روز و روشنی و ایجازش برف و باران و شادمانی است پیشاپیش یلدا مبارک
اناری ترین یاقوت های قلبم با هر نگاه مستِ تو دانه دانه می شوند و به پای لبخند گرمت می نشینند جانا کی مرا مهمانِ یلدایی ترین نگاهت می کنی؟! .
با تو بودن دل نشین تر می شود این ساعت های آخر پاییز... شب یلدا هرچه بلند تر حال من بهتر و بهتر...
من شب های عاشقی را ... بلند و طولانی دوست دارم... و بوسه ها را شیرین و سرخ... شمرده و دانه دانه... شبیه انار... پس قرارمان باشد شب یلدا.... می خواهم کمی بیشتر دوستت داشته باشم...
یلداهای زیادی است که رفته ای و شب های من همیشه کارشان به یلدا می کشد بی آنکه کسی دور هم جمع شوند! یلدا بلند ترین شب نداشتن توست...! ...
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی کنار یلداست هر شبی که بدون تو صبح شد...
مهر و آبان، شب یلدای منی اوج ِآرامشِ رویای منی امنیت در شب تنهایی ها تو همان روز مَبادای منی
امشب چه طولانی، ولی عاشقانه و پرنور است. شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه های مهربان بنشینیم و لبخند را به خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان را با هم یک دل کنیم و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا خانه ها روشن...
چمدان دست گرفته که ازینجا برود حیف پاییز قرارست که تنها برود پشت در برف و زمستان و دی اش منتظرند تا زمین باز بگردد، شب یلدا برود .