شعر نو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر نو
با خیالم آشنا شو ببین رویای هستی را🌾
در ضمیرت تجربه کن عشق سودای هستی را🌾
مثل من باش چشم بسته بنگری از بعد دیگر
با چشم عقل تو میبینی یقین معنای هستی را🌾
میبینی نوری فراتر از هر نور و روشنی هست
با آن نور است تو میبینی تا...
تو را یک بار در کودکی ام ملاقات کرده ام
وقتی مادربزرگم قصه ی شاه پریون را تعریف میکرد ملاقاتت کردم!
تو از دلِ قصه های مادربزرگم آمده ای که اینچنین مشتاقت هستم:)
مأوا مقدم
همیشه، همه از ماه احساسی نوشته اند..
این بار من تعبیرِ ذهن خودم را مینویسم؛
ماه، همان ستاره ایست که تلاش کرده
بزرگ شده و رشد کرده است
بزرگی جثه اش بخاطر حجم زیادِ دانایی اوست!
معلوم است که خودش را جدا کرده با همه
حتما که دلیلی داشته...
هر...
اینجا هوا خوب است، پاییز آمده!
درختان زرد شده اند و آدم ها دست در دستِ هم
در خیابان ها راه میروند...
امسال اما مثل هر سال نیست.
بعضی تفنگ در دست، بعضی شعارِ آزادی سر داده اند
امسال کسی روی برگ های خشکیده عکس نمیگیرد، کسی در پارک ها...
در درون شهر کوران
دردها دارم ز بینایی!
گاهی زمستان حرف میزند، ابر ها برف ها وکوچه هایش ...!
میگوید از حکمت، می اموزد صبر را
میگوید از غم
گویی غمگین است؛
ای عشق چه می خواهی توازجا نم
نگاهی کن ، ببین بامن چه هاکرد ی
مراازشهرخودازخانه خودهم برون کردی
مراازبیخ وبن کندی یوتنهایم رها کردی
بگو ازمن چه می خواهی؟
بیاای عشق رحمی کن
به حال این من عاشق
که بی او هیچ وتنهایم
توازشبهای تنهایی چه میدانی
تو از...
بر پشت بام خانه با شب می نشینم
چشمم را بر آسمان سیاه می گذارم
- به چه خیره ای؟!
+ به ستاره روشن
سال هاست بر او چشم دوخته ام
اما چیزی نمی گوید
برایش می رقصم
شعر می خوانم
تا سحر اشک می ریزم
فقط گاهی چشمک می...
تو لبخند بزن،
جنگ جهانی چهارم به عهده من...!
به تو می اندیشم دلم تنگ و رکابی ام بیشتر از قبل در تنم زار میزند! به دنبال تو در آهنگ هایی میگردم که صاحبانشان در دنیای خود یکی مثل تورا گم کرده اند.. رودهای روی کویرِ دستانت را با رغبت به آغوش کشیده ام تو حالا در من جاری...
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم
مینوشتم صبح و شب از این طالعِ نحس و ناپسند
که دست در موی تو رفت و نوشتم خوشا به این بخت بلند
مأوامقدم
بیهوده از این باغِ پُر از خار گذشتیم
اینگونه از این باورِ بیمار گذشتیم
سرخورده چو گشتیم از این گردش ایّام
پژمرده چو زندیق از آن یار گذشتیم
بی صدا مهر و وفا و بندگی ها در گذشت
بی هوا مهر و وفای زندگی ها در گذشت
لاجرم بر ما گذشت آنچه نباید می گذشت
بی وداع عشق و صفای زندگی ها درگذشت
sohrabipoemحسن سهرابی
چه دل انگیز است،شکوه بهار
در اندوه زمستانِ بیقرار
در هیاهوی کلاغ ها و کفتارهای بی تبار
شکوفه های سر برآورده از سوز خزان
نشان از روییدن جوانه هاست
زمان پریدن پروانه هاست
فرمان دل بریدن از بهانه هاست.
و چه دل انگیز است،دمیدن سرود عشق
در ساز هستی.
خزانِ...
روزگار عجیب خُشکیده است ز بی مهری باران.
مَشک آویخته شده بر در خانه تهی از آب است.
ساقی تشنه لبان مست به مسجد به نماز است.
همه دلخسته ز بی مهری هم......
همه تن ها،چه دلگیر ز تنهایی هم.
در این همهمه و ظلم فراوان,هراسان
همه آزرده ز تنهایی...