شعر نو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر نو
در درون شهر کوران
دردها دارم ز بینایی!
گاهی زمستان حرف میزند، ابر ها برف ها وکوچه هایش ...!
میگوید از حکمت، می اموزد صبر را
میگوید از غم
گویی غمگین است؛
ای عشق چه می خواهی توازجا نم
نگاهی کن ، ببین بامن چه هاکرد ی
مراازشهرخودازخانه خودهم برون کردی
مراازبیخ وبن کندی یوتنهایم رها کردی
بگو ازمن چه می خواهی؟
بیاای عشق رحمی کن
به حال این من عاشق
که بی او هیچ وتنهایم
توازشبهای تنهایی چه میدانی
تو از...
بر پشت بام خانه با شب می نشینم
چشمم را بر آسمان سیاه می گذارم
- به چه خیره ای؟!
+ به ستاره روشن
سال هاست بر او چشم دوخته ام
اما چیزی نمی گوید
برایش می رقصم
شعر می خوانم
تا سحر اشک می ریزم
فقط گاهی چشمک می...
تو لبخند بزن،
جنگ جهانی چهارم به عهده من...!
به تو می اندیشم دلم تنگ و رکابی ام بیشتر از قبل در تنم زار میزند! به دنبال تو در آهنگ هایی میگردم که صاحبانشان در دنیای خود یکی مثل تورا گم کرده اند.. رودهای روی کویرِ دستانت را با رغبت به آغوش کشیده ام تو حالا در من جاری...
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم
مینوشتم صبح و شب از این طالعِ نحس و ناپسند
که دست در موی تو رفت و نوشتم خوشا به این بخت بلند
مأوامقدم
بیهوده از این باغِ پُر از خار گذشتیم
اینگونه از این باورِ بیمار گذشتیم
سرخورده چو گشتیم از این گردش ایّام
پژمرده چو زندیق از آن یار گذشتیم
بی صدا مهر و وفا و بندگی ها در گذشت
بی هوا مهر و وفای زندگی ها در گذشت
لاجرم بر ما گذشت آنچه نباید می گذشت
بی وداع عشق و صفای زندگی ها درگذشت
sohrabipoemحسن سهرابی
چه دل انگیز است،شکوه بهار
در اندوه زمستانِ بیقرار
در هیاهوی کلاغ ها و کفتارهای بی تبار
شکوفه های سر برآورده از سوز خزان
نشان از روییدن جوانه هاست
زمان پریدن پروانه هاست
فرمان دل بریدن از بهانه هاست.
و چه دل انگیز است،دمیدن سرود عشق
در ساز هستی.
خزانِ...
روزگار عجیب خُشکیده است ز بی مهری باران.
مَشک آویخته شده بر در خانه تهی از آب است.
ساقی تشنه لبان مست به مسجد به نماز است.
همه دلخسته ز بی مهری هم......
همه تن ها،چه دلگیر ز تنهایی هم.
در این همهمه و ظلم فراوان,هراسان
همه آزرده ز تنهایی...
بدونِ تو من آرامش ندارم
دِگر با زندگی سازش ندارم
بدونِ آن دو چشمِ عاشقِ تو
دِگر میلی به آسایش ندارم
حسن سهرابی
sohrabipoem
این عالم بی جان ما،با تو چه زیبا می شود
با بودنت همراه ما،دنیا تماشا می شود
این درد بی درمان ما وپرده افکار ما
اندر خیال ما و من همرنگ رویا می شود
دیشب دل من هوای آن میکده داشت
با باده و می قرار یک شبه داشت
با آن دف و سنتور وناز رُباب
تا صبح سحر اِعجاز حنجره داشت
و شاید تو نمی دانی که دلتنگم
بدون تو اسیرِ مکر و نیرنگم
و دلتنگ از همه روزهای بی رنگم
و شاید تو نمی دانی که حیرانم
بدون تو چنین غمگین و گریانم
و حیران از همه عصیان انسانم
و شاید تو نمی دانی که بی تابم
بدون تو کویر...
پدر روزی بدون احترام و عشق نمیخواهد
پدر کادو گرانتر ازحدیث عشق نمیخواهد
پدر را توانی احترامش را بجا آور
که او از تو زرو زیور ,زمین و خانه و مسکن نمیخواهد
روز پدر مبارک
طایفه جهل
این طایفه جز جهل ندارند نشانی
جز فاجعه و درد ندارند مرامی
اینان که چنین غرق تماشای سکوتند
در جامعه جز فقر ندارند پیامی
حسن سهرابی sohrabipoen