متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
سیگارم داشت تموم می شد.
یه نخ نیمه سوخته رو لبم بود، یه نخ دست نخورده هم تو جیبم.
دراز کشید کنارم، هر دوتامون زل زده بودیم به آسمون؛ ولی زیر چشمی حواسش بهم بود.
گفتم:
-محض رضای خدا یه نگاه هم به ما بنداز، جانا!
بی اعتنا گفت:
-چرا...
گفت:
-باز چت شده؟
بی حال جواب دادم:
-امروز دکتر رو دیدم.
متعجب گفت:
-ناراحتی داره مگه؟ اینجا همه هر روز دکتر رو می بینن.
یه آه کوتاه کشیدم و گفتم:
-ناراحتیم از اینه که فردا قراره برق وصل کنن به کَلَّم!
خندید گفت:
-فراموشی درد نیست که، درمونه.
نگاش...
آه کشیدم و گفتم:
-کارمند مترو بودم، حقوقم بد نبود.
دیر و زود، کم و زیاد می رسید، می گذروندم. خداییش هم از زندگیم راضی بودم.
رفیقم پرسید:
-کارمند مترو بودی؟ یعنی نیستی دیگه؟
گفتم:
-نه راستش.
استعفا دادم.
پرسید:
-خب چرا؟
تو می گی راضی بودی از زندگیت!
گفتم:...
آن شب بر خلاف همیشه،
آنچه ک ب دست باد سپرده شد
آرزوها نبودند! احساسات نام داشتند...
فاطمه عبدالوند
برای شب هایی که بدون تو گذشت
من نمی شناختمت من ناراحتم
در هوای ابری فراق
دست شعرهایم را می گیرم
و در میان خیالت قدم می زنم
باران که بگیرد
همه خیس می شویم !
من و شعرهایم
تو و چتر وصال
مجید رفیع زاد
من برای دوست داشتن تو ،
از خودم کندم ،
حالا برای فراموش کردنت ،
خودم را بهتر می شناسم🦋
ذاکری
برگرد و در حق این ضعیفه نامردی مکن...:(
بانوی من
بانوی دل شکسته
تو چشمای پر از غمت
یه موج مرگ نشسته...
تو دستای بی آرزوت
تنهایی مثل عنکبوت
خیمه زده
نشسته...
بانوی من
بانوی رنگ پریده
سورمه ی خون
توی چشات کشیده
زیر هجوم تحقیر
پیکر تو شکسته....
تو چار دیواری مرگ
یخ زدی مثل تگرگ
غرور...
دریای احمر
مرادیگر نمی خواهد دلم فهمیده این غم را
تحمل میکندقلبم ؛ که باور کرده ماتم را
ز سرمای نگاه او تنم چون بید میلرزد
غرور و شوکتم اما به تنهائیم می ارزد
چه شبها منتظر تا صبح نگاهم خیره بر در بود
نمی امد ؛ سحر میشد ؛...
زندگی اجباری ست،
درد ما تکراری ست
زخم ما هم کاری ست
صاحبخانه جوابمان کرده
ما فقط مهمانش تا سر این ماهیم
روزمزدیم اما با همین
دخل کم و خرج زیاد
کربلا هم می خواهیم
چرا هر وقت که کنارت می نشینم بلند میشوی و میروی
مگر ندید که گل هم همنفس خار میشود....
حرف هایم در دهانم خشک شده اند
بغض هایم در گلویم ترکیده اند
فریاد هایم در سینه ام خفه شده اند
اشک هایم پشت خنده هایم مرده اند
نمی دانم چطور تا کنون زنده مانده ام:(
بی تو من با اندوه ِ سرد ِ این زمستان چه کنم؟!
با روزهای دلگیر ُ شب های زمستان چه کنم
چه بگویم ؛ بی تو من هر نفسم غم دارد
چه بگویم که برف هم یک جوری ماتم دارد ..
سیده فاطمه حسینی
عشق را پرستش کن
من تو را عشق می خوانم
زمانی که تو مرا دیوانه خودت کنی
و حضورت مرا خوشحال
و من تورا به جان وصل دهم
دیگر چیزی میان ما پنهان نیست
عشق مگر چیزی جز درک احساسات است
اگر خواهی مرا عاشق باش و آزاد
عدالتی میان...
زیستنی را تجربه میکنم بدون همسایه ...
با یه کوله بار٬ پر از خاطره روبروی چشمای بیتابم ایستادی،
و زمان با دستای نامرئش تو رو ازم جدا میکنه.
در کمال ناباوری٬ دورشدنت رو با بغض تماشا میکنم.
تو هیچوقت برام نگفتی چرا
با اینکه میدونستی بر نمیگردی
ازم خواستی تا...