متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
نمیدونم زمانه زمانه بدی شده
یامن با آدمهای بی معرفتری
تو زندگی روبه روهستم ....
هرچی هست که دیگه از
زندگی خسته ام ...
تمام شد. کودکی
تمام شد. دورهمی
تمام شد. روزگار خوبی
تمام شد. خاطرات کوچکی
تمام شد همه عالم
تمام
و
تمام ..
طعم مرگ می دهد
زندگی
سالهاست سوخته ایم
صیدنظرلطفے
روزی خواهم رفت از این خاک غریب..!
روی سنگ قبرم بنویسد از شهروفا امده بود!بی نام نشان هیج کسی نفهمید چرا آمده بود...!بنویسید هیچ کسی تلخی لبخندش را درک نکرد.یک عمر پای حرفهای دلش فریاد نکرد..!!
بنویسید هوای دلش همیشه ابری بود!
بنویسید دلش؛همیشه اسطوره بی صبری بود.
بنویسید روزی...
𖣘همیشه برای خودم درد بودم برای بقیه=[مسکن]♡
دلم تنگ است و دلگیرم/
همش با عشق درگیرم/
بمونی پیشِ من خوبه/
نباشی،ساده میمیرم/
دلم دریایی از درده/
ببین رخساره ام زرده/
نمیدونی که این دوری ت/
چه ها با قلبِ من کرده/
شدم زخمیِ عشقِ تو/
شدم اواره و تنها/
چقد بی کَس شدن درده/
ببین بی تو...
احساسی که من به او دارم شبیه ضربان قلب است . فقط نمیدانم چرا گاه گاهی تند تند میزند
گویی فهمیده وقت سفر و کوچ است . و هنوز قلبم نمیداند کسی که سرطان دارد ، نه علم برایش کاری میکند و نه ثروت به کارش می آید... M M...
کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند...
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت
حالا که چشمام دارند سیاهی میرند ، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره.
^---^---^--^--^--^-^-^-^ به همین مناسبت جانسوز...
ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ باد ﺑﺴﭙﺎﺭ
تابستان ﺍﺳﺖ …
باد همه را با خود میبرد
ﺳﭙﺮﺩﻡ …
ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ تنها فصلش تابستان ﺑﻮﺩ
اونجایی که غم چشم هارو خیس نمیکنه دیگ رسیده به استخوان
دقیقا همونجایی که ابتهاج میگه :
در من کسی اهسته می گرید
شب است دیگر غباری بر دل انسان می نشیندو اشک های ناخوانده اش را مهمان چشم هایمان میکند.
توو این آب یکیو دیدم
این من نیستم فقط شبیهشم
موجا میزنن و میرن
دیگه هیچ وقت خودم نمیشم
نمیدونم کدوم نقاب
از این کابوس میده منو نجات
وقتی که اومدن به جات اینا
من سپردمت به باد
کاشکی بیارمت به یاد
یا یه روز ببینمت توو خواب
حتی شده...
دلم گرفتە،
همچون عروسکی شیشە ای!
که می خواهد گریه کند اما
لبخندی بر لب دارد.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه:زانا کوردستانی
وقتی به دستان پینه بسته خودنگاه میکم
وقتی به خزان موهای پدرم نگاه میکنم
وقتی به گریه های مادر نگاه میکنم
وقتی به تمام حسرت هایی که
درنبود پول بردل مانده
چگونه می توان نوشت که علم بهتراست
از ثروت..
خسته ایم!
تن های تنهای مان با یک آغوش آرام می شوند؛
بازوانی که برای تمام بی حوصلگی ها، دل بریدن ها و ناامیدی هایمان، جا داشته باشد.
- کتایون آتاکیشی زاده
کجایی پتروس
من سالهاست که جای تو را گرفته ام
ولی هیچ کس پتروس فداکار صدایم نکرد
دلنوشته های من
زهرا همت
دلم بی تاب ست
بیقرار رفتن
دلم یک جاده میخواهد و یک مسیر بی انتها
تا تنها انقدر روزها در این جاده برانم بلکه به اخر دنیا نزدیک شوم
دلنوشته های من
زهرا همت
خودت را جای من بگذار
خودت را جای من بگذار ؛ دلت بدجور می گیرد
تمام خاطراتم را کسی بازور می گیرد
همه گفتند عاشق شد ؛ همه گفتند خوشبخت است
ومن هرگز نفهمیدم ؛ که چشم شور می گیرد
تمام عمر عشقم را شبیه آتشی دیدم
که خشک و...