متن لبخند
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لبخند
تو در شبِ ظلمت مُهتاب ِ منی
که با لبخندت ، نور به جهان میبری
از جادوانه ی چشمانت جادو میکنی
و در قلبِ من حس عاشقی میخونی
با دوزیدنِ چشمانم به چشمانت
عشق و مهربانی در دلم میجوشد
با قرص کردنِ لبانم به لبانت
ماجرایی عاشقانه به کمین مینشیند...
بخندتاازخنده ی توسازدنیا ؛ کوک شود !🌥′🌱
لبخند بزن که زندگی شیرین است
بیچاره دلی که خسته و غمگین است
هرلحظه برایت از خدا میخواهم
عاشق بشوی که عاشقی شیرین است
بانوی کاشانی
شک می کنند هنوز
بر همه چیزها و باز،
بر شعرهای من...
لبخندهایِ تو...
بر سایه هایِ دراز خویش...
بر رنگین کمان هم...
شک می کنند هنوز ؟!
روی کاغذ سپید می نویسم:
لبخند / بهار / عشق
بی تو سیاه پوشند
،
دیرگاهیست
لبخند تو
بهار عشق من نیست.
لطف
من که با یک لبخند
دلم از کینه تُهی می گردد
و به یک گوشه یِ چشم
اشک از گوشه یِ چشمم ریزد
با سر انگشت نوازش
-به شبی یا روزی -
مرحمت فرموده
به سرِ طفلِ یتیم دل من
دست بکش.
داشتند قسمت می کردند
لبخندهاشان را با هم
اتومبیل های سپید وسیاه
کاش تمام نمی شد ترافیک!
رضاحدادیان
نیستی اما من
نقش لبخند تو را
قاب گرفته ام
چه به هم می آییم
من و دیوار و سکوت
مجید رفیع زاد
خوشبختی انسان را
لبخند
کند تضمین ،
برخیز و قدم بردار،
تا کی
به جهان غمگین .
حجت اله حبیبی
لبخندش ناشی از قدرتش بود،
وگرنه درون پر آشوبی داشت.
آتش عشق در دلم روشن ماند
خواب از چشمانم پریشان ماند
لبخندی با لبانم آرام آرام
روحم را به نغمه ی آهنگ آرام ماند
دریا پرشوری در خوابم دیدم
اشک های بی ساحل تا همیشه رویم ماند
تو که باشی همیشه در کنارم
دلم با خوشبختی پر از امید ماند
قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد، خنده ها، شادی ها حتی زخم های دیرینه ات اگر خوب نشود التیام می یابد و تو با لذتی که نمیدانی، جای خراشیدگی هایش را میخارانی...
قول میدهم که نمیدانی بهترین اتفاقات زندگی ات هنوز رخ نداده...
ازچراغانیِ چشمان تو من جان دارم
بی تو یک نسبت نزدیک به باران دارم
روشنم از تو و آن منحنیِ لب هایت
من به لبخند پر از صبحِ تو، ایمان دارم
پریدن عیار لبخندی است
که از نوازشت می ریزد
امان از تو،
امان از کلمات، کلمات دیوانه
که هر بار به طرزی عجیب
رگ های روز را دچار شعر می کند
مریم گمار
ای سماجت صبح!
که پرندگان از لای چروک لبخندت می پرند
به سمت زیبایی.
واژه از تنت بیرون بکش!
وارونه، وارونه
و در ناگزیر ارتفاع جای بده
که بی تو جمله ای صامتم.
مریم گمار
بیا و حلول کن
در خواب عمیق خیابان ها
بر میدان های بی لبخند
که دیریست نامم را فراموش کرده اند
مریم گمار