متن معشوق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات معشوق
من عاشقی را دیدم که روی شن های گرم ساحل با نام معشوق، عشق بازی می کرد.
گاه خوش خط و گاه کج و معوج!
از اوپرسیدم: نامت چیست؟
اما جوابم را نداد.او تنها یک نام را می دانست! نام معشوق...❤
به سوی معشوق
اگر مست و اگر دیوانه هستیم اگر در مسجد و در لانه هستیم اگر مفتی وگر قاری به قرآن اگر مجنون وگر پروانه هستیم اگر دهقان وگر شاگرد مکتب اگر عاشق وگر دُردانه هستیم اگر شیخ و وگر عارف به کنجی اگرخویش و وگر بیگانه هستیم اگر...
عصر یک تابستان داغ بود.
سایه ای کوچک، دزدانه از آخرین ذرات خورشیدبر روی فرش لاکی رنگ اتاق رژه میرفت.
پنکه سقفی اتاق مدتهابود از کار افتاده و فرسوده شده بود، بنابر این روزهای تابستانیم را باهمان بادبزن دستی کوچکم،که از جنس برگ نخل سبزبود،با دشواری سپری میکردم...
اهل کتاب...
جانا تو مرا یار وفادار نبودی
دل را به تو دادم و لی دل دار نبودی
غمگین شدم اما تو غمخوار نبودی
عاشق کش و معشوق نگه دار نبودی
از این غمت هر روز دو صد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نبودی
انسان عاشق ک میشه حساس تر میشه
بی تاب تر میشه ضعیف تر میشه
تنها تر میشه
وقتی کنار معشوقشه بچه میشه دور از معشوق اونقدر عاقل میشه ک همه از حرفای حاج و واج میشن و دلتنگی رو برای بار اول از نوعِ قشنگ تری حس میکنه
انسان عاشق...
ولی جدا از این حرفا چقدر دلم میخواست الان دوتایی کنارِ اتیش.. وسط یہ جنگل..سرم رو سینت... دستات لای موهام بود و...اهنگ مورد علاقمون رو تکرار...!!!
نُسخه ی لب های تو دارالشفاءِ دردهاست
کاش گَردَم بستری تا بوسه درمانی کنی
<همایون بلوکی>