متن عشق جاودانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق جاودانه
عشقِ بیپایان،
چون رودخانهایست که حتی در خوابِ کوه نیز جاریست،
جایی که زمان میایستد تا تماشایش کند،
و مکان، در آغوشش ذوب میشود.
نه آغازش در خاطرِ زمین مانده،
و نه پایانش در مرز ستارگان جا گرفته...
او آن بادیست که پیوسته میوزد،
بیآنکه دیده شود،
اما هر برگ...
همسرم
در طلوعی که خورشید از نگاهت وام گرفته، روزی رقم خورد که زمین، عشق را به نام تو نوشت.
ای همنفس روزهای آفتابی و شبهای بارانی، میلادت شکوفهای است که در باغ دلم شکفته؛ عطری از حضور تو در لحظهها جاری است.
باشد که این روز، چون فانوسی در...
عشق، آن شعلهای که در تاریکی جان میگیرد، پناهی در طوفانهای زندگی است. گاهی آرام چون نسیمی بر برگهای پاییزی، گاهی سوزان چون خورشید در دل بیابان. عشق نه آغاز دارد، نه پایان؛ تنها در نگاهها، در زمزمههای شبانه، در ردپای خاطرات جاودانه میشود.
پرسیدند چه چیزی تو را زنده نگه داشته؟
لبخند زدم و ساعتها فقط از چشمهایت گفتم…
روح من راه طولانی طی کرده تا تورو پیدا کنه !
انگار قرنهاست دنبالت میگرده، از دل شبهای بیستاره تا لبخندهای محوی که فقط در خواب میدیدم.
تو اون نوری هستی که همیشه توی تاریکی دنبالش بودم،
اون صدایی که توی سکوت دنیا،آرومم میکنه. من قبل از دیدنت، دوستت داشتم....
من اگه لحظه ی پایانیِ انسان بودم
خاطراتِ تو منو زنده نگه داشته هنوز
خودش که نیست،
ولی غمش یار من است تا به ابد.
نیرو گرفت جان من از عشق بینهایت
افکند دل به پای رب جاذبهاش عادت
جرم دلم که ثابت است، اما گرانشت
با هر نگاه تازهتر افتاد در عبادت
ضربش اگر یکیست، اما تو بیکرانه
تأثیر تو شدهست به توانِ دو، جسارت
افسون تو، فشاریست از جنسِ آسمان افتادهام، چو سیبِ...
بهار تویی، ای همه هستی و جانم
به شانهات تکیه زنم، سبز بمانم
ز عطر نفسهای تو راهم شکوفاست
در سایهات آرام، ز غمها برهانم
با نور نگاهت شب تارم شود روشن
چون ماه فروزان به رهت ره بسپارم
دستان تو مأوای دل خستهی من شد
در آغوشت ای یار،...
سرد شو! ناسزا بگو! دلم را بشکن!
اما من،
حتی در زمستانِ تو
دست از شکوفه کردن برنمیدارم.
نه توانِ نامهربانیست در من،
نه رغبتِ نبخشیدن—
من،
تنها سلاحم عشق است؛
زخمیست که نمیپوشانم،
رازیست که هرگز پنهان کردنش را نیاموختم!
باور کن،
من از تبارِ آن دلدادگانیام
که حتی...
🌷🌷🌷
رویایت جاریست،
بر آسمان چشمانم؛
باور دارم؛ که تو،
نمردهای؛ هستی...
باور دارم؛ که میآیی،
با شور؛ با سرمستی...
پیر اگر باشم چه غم!؟
عِشقَت جوانم می کند...