متن بغض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بغض
پر شده ام از صداهای خالی
از شعر های ناگفته
از جمله های ناتمام
از بغضی که تمامم را احاطه کرده است
و از چشمی که لحظه هایم را خیس
فریاد سکوت
و ترس نداشتنت
هر شب مرا محاصره می کند
دیگر چاره ای جز شکستن بغض نیست
و خیالت تنها دلگرمی من است
تا در آغوش شب
پناه ببرم به شانه هایی امن
برای باریدن
مجید رفیع زاد
ماجرا را که گفتم، بغض انباشته ترکید.
و در آن دم پی بردم که بالشت ها بزرگترین مخزن اب شور جهان اند...!
دیگر چه فرقی می کند
باران ببارد
یا نبارد!
وقتی چتر خیال تو
بر سر ماندگار است...
دیگر چه فرقی می کند
بسازم یا بسوزم!
وقتی عشق تمامش سوختن است...
دیگر چه فرقی می کند
چه روزی خواهی آمد
وقتی همه روز در انتظارم...
دیگر هیچ فرقی نمی کند
اما...
من از سکوت فاصله می ترسم
از صدای بوق ممتد تلفن
از سپیده ی صبح انتظار
و بغضی که هر غروب
نفس را بند می آورد
می ترسم دیگر نباشی
شب ها خاطراتمان را
برای ماه تعریف کنم
مجید رفیع زاد
آبان ماه است و سرما رایج و هیچکس نمیداند گرفتگی صدایم و ورم چشم هایم از سرما خوردگی الکی ام نیست
از بغضیست که شبانه سر باز می کند و بارانی می شود بر خزان رخسارم
نبودنت را بغض می کنم
و با هر نفس درد می کشم
تمام تار و پود حنجره ام زخمی است
آنقدر که در شب دلواپسی هایم
با نام و یادت زندگی کردم
مبادا نیایی
که بی تو نفس کشیدن را
از یاد می برم
مجید رفیع زاد
لکنت گرفته زبانم
نامت فراموشم شده
پاییز برگ می ریزد
و من،
گلویم را می فشارم تا بغض خفه ام نکند..
+ هی سرباز
- بله قربان؟
+ اون شخص روی نیمکتُ میبینی که فرت و فرت سیگار میکشه؟
- بله قربان
+ بغضش رو هدف بگیر تا خفه نشده
- اطاعت قربان
ارس آرامی
حرف زیاد است اما حوصله ای نیست
از بغض عمیق به گلویم گله ای نیست
گر روزگار نکشد مرا،
بی شک فراق تو می کشد مرا
علی محمد ملکی
دیگر آن دیوانهٔ بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناهِ عشق! عاشق نیستم
شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینهٔ دق نیستم
صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست، من مصدق نیستم!
دور باید شد از این خاکِ...
مردی عزیز از دست داده
میان بغض ایستاده
هر روز عصر
چایی و پای سیب اش را
همراه جناب تنهایی
--سِرو می کرد!
لیلا طیبی (رها)
تمام دل مشغولی هایمام را
از یاد برده ام!
خنده های از ته دل
گریه های پر بغض
روزهای پر حسرت و حتی؛
انتظار را
من خالی خالیِ خال یم...!!!
دوستت دارم های
بر روی کاغذ را
مچاله کرده ام !
دیگر نمی نویسم ؛
می خواهم بغض شود
و در خواب
به انتظارت نفس بکشم
تا بدانی
نهایت عشق من
چشم هایی است بارانی
مجید رفیع زاد
قسم به...
آخرین شیون عشق بی پایان مان،
به بغض مانده در گلویم،
به حرف هایی که در دل ماند و دفن شد!
تو رفتی اما جایت هنوز در دل ویرانم درد می کند.