متن بوسه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بوسه
بوسه باران
دِلبرا
دیوانه و معشوقه ای اَندر قفس
داری ولی،
بی محابا ، بوسه بر
لبهای بی اِحساسِ باران می زنی.
پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان را طی کند
به ماه نمی رسد...
بر تصویرش روی آب بوسه می زند! • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
گفتم مرو ای بود من، ای تار من ای پود من
آتش مشو دودم مکن، این گونه نابودم مکن
عشق تو شد دمساز من، پایان من آغاز من
بندی شدم بازم مکن، دیوانه از نازم مکن
غافل مشو از یاد من، بشنو دمی فریاد من
این گونه ناشادم مکن، پر...
سیاهی گوی بلورین چشمانت در شب آنچنان درخشان وهوس آلودتر میشود که روح و جسمم را با تو در می آمیزد .و خیال داشتن آغوش نابت با آن بوسه های
آتشینت مرا تا مرز عشق و جنون میکشاند.
چه هارمونی زیبایی!!
سیاهی چشمانت
ابروان پر پشتت
مژگان در هم پیچیده...
بوسه بر لب های تو شیرنتر از جام عسل
یک دو بیتی از لبت باشد برابر با غزل
من بهایش می دهم هرچند باشد قیمتش
پس بده یک بوسه را با اندکی از آن بغل!
ارس آرامی
شده طالب بشوی بوسه ولی او ندهد؟
شده صد بار تو خواهش بکنی رو ندهد؟
شده شهدی بچکد از دو لبان عسلش
عسلت جام می از آن لب کندو ندهد؟
شده دستان تو لبریز نوازش بشود؟
حسّ تو پس بزند، دست تو گیسو ندهد!
شده جسمت همه در خواستنش تب...
تو اگر ناز کنی، ناز کشیدن بلدم
ناز از آن چشم پر از عشوه خریدن بلدم
قفس خستهٔ دلی های من عاشق را
باز کن تا که ببینی که پریدن بلدم
لب تو باغ انار است، به شوق آوردم
میوهٔ عشق ز لبخند تو چیدن بلدم
خنده کن تا بشوی...
گاهی امنیت همه اش خلاصه میشود به یک آغوش امن، به یک بوسه از ته دل، به یک دوستت دارم ناب از شخص مورد نظر، به یک دلم برایت تنگ شده، به یک چشم هایت چرا نم دارد؟، به یک من اینجایم، دلم آنجاست که تو هستی. امنیت ساده تر...
باران بهانه بود
شاید برای ما...
تا بشکفد غزل
از بوسه های ما!
باران بهانه بود
عاشق شویم باز
با خاطرات هم...
مثل قدیم... باز...
باران بهانه بود
تا مهربان شویم!
رنگین کمانِ عشق
در آسمان شویم!
باران بهانه بود
(لطفِ خدای خوب)
تا آشتی کنیم
با حرف های خوب!...
تورا همانند مهر خورشید که از گریبان شب بیرون می آید
تا باز با بوسه ای بر لبان صبح عاشق شود، دوست می دارم
ارس آرامی
هر وقت تو را می بینم ونگاهم به نگاهت گره می خورد
بوسه بر لبان تو می زنم
در آغوش تو آرام می گیرم
و صورتت را چنان زیبا نوازش می کنم
که خیالم راحت می شود
و می خواهم زمان به جایی برسد
که فقط من باشم وتو
وهزاران...
باد با عطر تنش شانه به مویت زد و رفت
ماه با دیدن تو خنده به رویت زد و رفت
ماه در کنج افق خیره به چشمان تو شد
همدم باد صبا بوسه به کویت زد و رفت
دست خورشید زده نور محبت به سرت
بوسه بر روی لب زمزمه...
صبح بخیرهایم را
برایت بوسه بوسه گلستان می کنم
تو فقط مرا عاشقانه تکرار کن
تا عطر بهار نارنج دوستت دارمهایم
را طوری برایت پیله پیله
پروانه می کنم
که تا خودِ شب
من باشم و تو باشی و
فدای تو شدن...
00/08/30
بر همین منبر دستور خواهم داد
ساعت ها را جلو بکشید که وقت شرعی چشمانش زودتر فرا خواهد رسید
سایه ی سرت بر کدامین طرف خواهد ایستاد ؟ قبله زندگی ام را مشخص کن
با همین اشک ها وضو خواهم گرفت
رکعتی بر بوسه نگاهت خواهم گذاشت ...