متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
گاهی ،
به خود می گویم ،
کاش، فریاد بودم،
تا در انعکاس کوه ، می گفتم :
تو «بدی»....تو «بدی» ...
حجت اله حبیبی
گاهی،
می پیچم از مسیر،
تا ببینم ، تو را سیر،
چون ،
مقصد مسیر است،
و عده ای، سیر از مسیر،
پس گاز می دهند مسیر را ، برای مقصدی
که به غفلت طی شده است....
دلبر!
بیا
تا
دل بردارم ،
از همه
هرچه به آسمان می نگرم،
جز
چشمان تو،
نوری بر دلم نمی تابد،
حتی در شکست...
حجت اله حبیبی
من ،
دوست دارم ،
باران را ،
وقتی خیابان ،
به تو ختم می شود ،
در پیچ دستانی که،
تفاهم آن را پیچیده است
حجت اله حبیبی
دنیا ،
بازیچه نیست،
خیال نیست،
اندیشه است، در ذهن دخترکی
که
پر پروانه را
فوت می کند
حجت اله حبیبی
خاطره ها،
می گذرند
و
می گذارند
داغی را بر دل
بعد رفتن
جهان تاریک ،
و
مسیر باریک ،
نه پای رفتن دارم
و نه
نای ماندن ،
می شود
راهنمایم باشی
حجت اله حبیبی
تلخ است،
دیدن تو با دیگری
وقتی ،
آرام می پیچی ،
که مرا نبینی
نه
تا تو را نبینم
حجت اله حبیبی
هرکی
به چیزی نیاز دارد
درد ، به درمان
زخم ،به مرهم
ومن به تو
باور نداری،
از شب و اشک
بپرس
حجت اله حبیبی
می خواهم
اما ،
نمی توانم
به تو فکر نکنم
حجت اله حبیبی
کاش
انار بودم
وقت دلتنگی
می ترکیدم
حجت اله حبیبی
زمان ، بخیه می زند
امّا
نه درد ها را
حجت اله حبیبی
نیش تو،
مرا
خواهد کشت
وقتی که،
باز است.
حجت اله حبیبی