متن خاطرات
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطرات
سالها بعد ...
شاید...
مردی با چشمانی زیباتَر و تُنِ صدایی گرم تر کنارم باشد.
وآغوشش غرق در آرامشم کند، مملو از حسِ امنیت و مردانگی.
شاید...
همان مرد \بانو\ صدایم کند و ازدست پُختم حسابی تعریف کند(همان قُرمه سبزیِ لَعنتی)
شاید...
آن مرد تعصبش شیرین تر باشد و قلبش...
پشت پنجره مه آلود خاطرات
نظاره گر دوران زیبایی از گذشته بودم
که بیاد آوردنش آنقدر مسرت بخش بود که لبخند شیرینی کنج لبم نشست
و ناگهان قلبم از ذوق تندتر تپید
میان آن لبخندهای شیرین خاطره تلخی برایم تداعی شد
مبهوت ماندم و قطره اشکی بر گونه ام لغزید...
بعد از آن روز دیگر نه صدایت را شنیدم و نه چهره ات را دیدم.
سال ها می گذرد از آن روز تا امروزی که دیگر چهره ات را به یاد نمی آورم. سخت بود ولی از هر چیزی که تو را به من وصل می کند فاصله گرفتم. نباید...
خاطرات زیبای با تو بودن را در نهان خانه دلم پنهان نموده ام تا مبادا باد آنها را با خود ببرد.
تو برای ادامهٔ مسیر زندگی ات ...
تنها دو راه داری ..!
یا در میان پیچ و خم های زندگی و طوفان مشکلات استوار بایستی و حال خوبت را بسازی ...
یا آرام بنشینی و ویران شدن کاخ رویاهایت را به جان بخری ...
و به یاد خاطرات سوخته آینده...
ستارهٔ خیالت را آویز کرده ام به آسمان نبودنت ...
و شب به شب خیره به آسمان پیک خاطراتت را می نوشم ...
شاید که این بار طالع تو را وعده ...✩
یلدا حقوردی
گاهی خودت را گم می کنی ...
جایی میان هیاهوی ذهنت ...
در انتهای وجودت سکوت نامت را فریاد می کند ...
جادهٔ خیال را طی می کنی به مرز افکارت ...
در دل تاریکی آرزو را به آتش می کشی و تیغ بغض ردی می شود بر گلویت ......