متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
خط های ممتد نیامدن را،،،
پاک کن.
♡
از این همه انتظار خسته ام...
با هَودجِ آفتابِ فردا؛
بیا!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
دلم برای کودکی ام تنگ شده....
برای روز هایی که باور ساده ای داشتم،
همه ی آدم هارو دوست داشتم....
مرگ مادر«کوزت»را باور می کردم و از زن «تناردیه»کینه ی سختی به دل می گرفتم و بغض را ه گلویم را
می بست
مادرم که به بیروت می رفت می...
دوست عزیز البفبای غربت را درشهر غریب جستجونکن،
هرگاه که عزیزت نگاهش را به دیگری دوخت ،انگاه تو غریبی
دلتنگم...
می خواهم بدانم بهشت چگونه است
پس آغوشت را بگشا...
و مرا به معجزه دعوت کن
مسیح چشمانت به جسم مُرده ام روح می بخشد.
آغوشت را بگشا...
شاید این آخرین فرصت باشد برای دیوانگی...
***
هوای دلم تمامْ وقت ابریست
مرا به شکوه چشمانت مهمان کن
من در...
گاهی از شب ها متنفر می شوم
تازه ساعت ترافیک دلتنگی ها شروع می شود
نه می توان خوابید
نه می توان بیدار ماند
فقط می توان،
هر لحظه با درد مُرد
می روی و می پوشم غم سیاه و سفیدم را
به عکس تو می دوزم دو بعد خسته دیدم را
تو نیستی در این تلخی من از تمامی این قصه
هنوز می شنوم با تو صدای گفت و شنودم را
با بالش سفتی به روی دشک ام درگیرم
و تویی...
کلید نمی خواهد
دلی که با یاد تو باز میشود
نگو دلت بازم تنگ شده؟!
ما که تازه همو دیدیم
آره تنگ شده!
دلتنگی من به اینکه کِی تو رو دیدم ختم نمیشه
دلتنگی من یعنی ی جای خالی که می خوام با شنیدن \من هم همینطور\ از زبان تو پر بشه!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
تو اتاقش رو تخت لش کردع بود..فکرو خیال عین خورع مغزشو میجویید...اما چاره چی بود؟؟!اونقد تنها بود ک فقط دلش ی جفت گوش شنوا میخواس ک فقط کمی درد دلشو بگع بلکه کمی عاروم بگیرع...اما نبود کسی نبود،،،اونی هم ک همع کسش بود ۸سال بود ک زیر خروارها خاک خواب...
به آسمان نگاه میکنم
ت کدامین ستاره را دوست داری
شاید چشمان تو خیره به آن باشد
و چشمان پر نور تورا در ستاره ای دیدم
چقدر دیدن چشمای تو زیباست
در میان انبوه ستاره های کم نور....
ابوذر جمشیدی
آن قدر پُشتِ پایت اشک ریخته ام؛
که در من،
باغ های افسردگی ریشه دوانده اند.
***
مرا دریاب!
لیلا طیبی (رها)
با صدای ساعت روز جمعه از خواب بلند شدم
خیلی هم فرقی نمی کرد از وقتی نمیتونم از خونه برم بیرون هرروزش برام جمعه ست!
ولی امروز عجیب تره...
دلتنگی برای تمام آدم ها تو روز جمعه روی دلم سنگینی می کنه...
عذاب وجدان کار های عقب افتاده و نگرانی...
گوشی ام ک زنگ میخورد احساس میکنم تو ای
جواب میدهم
صدای دختر نازکی است ک میگوید سلام
برق شوق در چشمانم حلقه میزند
جواب میدهم و او صحبت میکند
بازهم تو نیستی
میل سخن ندارم دیگر
ن با آن که پشت گوشیست و ن با هیچکس دیگر
میخواهم باز...
- خب بزار گوشی رو بزارم روی
کاناپه ی روبه رو
تا بتونی راحت تر منو ببینی،
منم کارمو انجام بدم.
+ ژاکاو داری چیکار میکنی؟
- دارم پیراهنتو اتو میکنم.
+ چرا؟ من که اونو گذاشتم بندازی لباس شویی.
- نه، وقتی اتو میزنم روی پیراهنت بخارش
با ذرات...
کاش می شد که شبی از دلِ باران برسی
در عبور از گذرِ خیس خیابان برسی
حسرت تابش مهتابِ رُخت مانده به دل
کاش یکباره سحر، از پسِ طوفان برسی
مانده ام حبس ابد در شبِ سلّول غمت
تا به فریاد من این گوشهٔ زندان برسی
گر نباید که مرا...
ضربان قلبم!
در کنارم ندارمت
در آغوشم نیستی
عصرها چشم انتظار ورود گرمت به خانه ام نیستم!
اما خودت خوب می دانی
که همین گاه به گاه شنیدن صدایت
تنها دلیل موجّه ست
برای تداوم نفس کشیدنم!
به قلم شریفه محسنی `شیدا`
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
و من چون ماهی سیاه بخت تنهایی هستم
که در تُنگی کوچک اسیر است
و دستی او را
در انتهای ساحل متروکه ای، رها کرده!
افسوس
که تنها نصیبش از دریا
نگاهی ست پر حسرت از دور و
داغی ست مانده بر دل ......
اینجا همه چیز مهیاست
مثل خانه ای آراسته و آماده
مثل آخرین شاهکار یک نقاش
مثل آخرین قطعه یک سمفونی
اما چیزی کم است
چیزی مثل چراغ که خانه را خانه کند
مثل امضای پای تابلو
مثل آخرین نت
چه دوری و چه همه چیز بی تو کم است
سازهای...