متن زندگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زندگی
یاد می گیری سخت و محکم باشی و احساس را از چرخه ی زندگی ات، خارج کنی؛
وقتی بارها زیرِ رگبار مشکلات و مصیبت ها و لابه لای سخت ترین ثانیه ها، در حالی که عمیقا کم آورده ای؛ به اطرافت نگاه می کنی و می بینی که بی پناهی...
هر زمانی دفتر قلب مرا وا می کنی
نقطه نقطه نام خود هر گوشه پیدا می کنی
التماست می کنم برگرد و دستم را بگیر
من نمی دانم چرا امروز و فردا می کنی!؟
چشم خود را از نگاه من گرفتی بی وفا
برکه ی دامان خشکم را چو دریا...
زندگی ...
نیاز به ذوق و شوق داره
ذوق و شوق هم نیاز به هیچ قانونی نداره
رعنا ابراهیمی فرد
پا تووی کفش هر کس کردم
باز لنگ می زد...
***
زندگی،،،
هیچگاه همگامم نبود!
زانا کوردستانی
دکمه های زندگی را باز می کنم؛
و در می آورم این پیراهن گشاد را.
***
آه،،،
--زندگی به ما نمی آید!
زانا کوردستانی
زن دگ ی م ا را کش ت ، مانده ا م مرگ چہ خ واهد کر د . . !
نویسنده عطیه چک نژادیان
زندگی تعداد دم و بازدم ها نیست
بلکه لحظاتی هست که قلبت محکم میزند
بخاطر خنده به خاطر اتفاق های خوب غیره منتظره، به خاطر شگفتی، به خاطر شادی،
به خاطر دوست داشتن های بی حساب، به خاطر عشق، به خاطر مهربانی
شادی ات را به اطرافت بپاش و با...
زندگی «جنگ» بود
برای «نامنظم» بودنش
آموزش ندیده بودیم!
«من» و «تو»
هر کدام
اولین و آخرین سرباز این قصه،
خودمان برای خودمان!
آنقدر تنها هستیم که گاه
رو در روی یکدیگر
برای کشتن «ما»
بی رحم می شویم!
▪️سیامک عشقعلی
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می فروخت
در تمام سال های رفته بر ما روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آن ها مرا هم...
زندگی همچون نت های موسیقی بالاو پایین
دارد؛
گاهی آرام و دلنواز
گاهی سخت وخشن
گاهی شاد و رقص آور
گاهی پر از غم
زندگی را باید احساس کرد
زندگی را باید دَرک کرد🌱 🎼.
نویسنده عطیه چک نژادیان
گاهی تمام آدمی جمع شده در عنصری به اسم امید ....
امید را که از آدم بگیری دیگر هیچ چیز برایش باقی نمی ماند و فروپاشی می کند .
فروپاشی در اتم به معنای هلاکت آن است اما در آدمی به چه معناست ؟
من گمان میبرم هر گاه همه...
حرفهایى در دل هست
که توان گفتنش نیست
شاید هر روز آنها را برایت به قلم آوردم
مثل عشق پنهانى...
دوست داشتن ها...
بوسه هاى خیالى...
مى ترسم از تکرارِ این کلمات
چون خوب میدانم از بیانِ احساساتم
بر نیایم.
ترس از تنهایى ...
بى تو بودن جانم را به...
امروز زندگی..
روغنی و سیاه است..
ببین و برو...
زندگی یه فیلمنامه است
که هر روز به کارگردانی خودت و عوامل پشت صحنه
مجبوری بازی کنی،
مخلوطی از تراژدی و کمیک و شایدم فصل های از رمان نیم نوشته شده که منتظره پایانش فرا برسه با پایان خوش ... که تو تنها بازیگری!
اونم به فضای ذهنی و عینی...
پُر از رنگ و نور..
کم کم تهی می شوم..
این است زندگی...
مرگ آن نیست که یکباره بیفتی و بگویند تمام...
زنده باشی و به تکرار تو را هیچ نبینی مرگ است...
داشتم می مردم
اما
لبخندت شد دلیل زندگیم
چرا خودکشی ؟!
چرا زندگی نه ؟!
به سخت ترین شکل زندگی کن
ولی لحظه ای به مرگ نیاندیش
چون فردا روز دیگری است؛
و فرداهای دیگر
مرگ می آید
چه بخواهیم و چه نخواهیم
پس از لحظات زندگی
و از ثانیه های باقی مانده
لذت ببر...
زندگی خیلی بی رحمه
حداقل با خودت مهربون باش