متن زهرا حکیمی بافقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا حکیمی بافقی
دستانم قلم بشوند،
اگر،
غیر از:
حسّ حق گویی،
چیزی دیگر بتپد،
در نبضِ قلمم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
سپیدند،
چونان برفِ نشسته روی مویم،
شورِ نگاهِ شعرم؛
و چشمانِ احساسم،
که مانده اند در راه،
به امیدِ آمدنت!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
رویا می بافد احساسم،
طلوعِ روزهای رویایی را!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
به باد دادی،
احساسی را،
که دمادم،
حدیثِ آرزومندی،
با باد می گفت!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
از مشرق نبض احساست،
طلوع مهر را،
به نظاره می نشینم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
مشرق نبض احساست،
طلوع مهر را،
به نظار می نشینم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
در صبوح احساس،
بوسه می خواهد دلم؛
خرابم کن،
از جام میگون لب هایت...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
احساسم نفس می زند:
در بی همزبانی!
درد باید دلت را؛
تا که دردم را بدانی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
هر لحظه؛ نو به نو،
موجی نو می گیرد:
قاموس احساسم،
سرایش ترانه ی ناب نگاهت را...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
نت به نت،
صدای خیس باران،
به طراوت می انگیزاند:
موسیقی احساس مرا،
در آبی های بی کران...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)
زلف درازی نیست:
دام دل من؛
چشمانم،
خیره،
به احساس نهفته در نگاهی است...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
شبنم عشق
چکه می کند
از گلبرگ احساسم
❤️
تمام احساسم
درگیر توست
زهرا حکیمی بافقی
کتاب گل های سپید دشت احساس
☘🌺☘
و احساسم،
غزل، غزل،
عاشق می شود:
طلوع نو و دوباره ی چشمانت را...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
خود را به خواب زده احساسم؛
شاید،
که رویایت ببیند،
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب گل های سپید دشت احساس)
☘🌺☘
با سازِ صفا هست هم آوا، تبِ دل/
با نای وفا هست پُر از نا، لبِ دل/
وقتی که گُلِ حسّ نهان بی خواب ست/
موسیقیِ رویاست، انیسِ شبِ دل/
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
نشسته بی قراری در دلِ من!
هوای انتظاری در دلِ من!
تمامِ من، از احساسِ تو شد شاد؛
تمامِ توست جاری در دلِ من!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
ای سازِ دوباره ی دل من!
آوازِ دوباره ی دل من!
احساس دمیده ای به قلبم؛
همرازِ دوباره ی دل من!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس
ای نغمه ی عاشقانه ی دل!
خوش ضرب ترین ترانه ی دل!
«احساس» گرفته شوق تو باز؛
برگرد؛ بیا؛ بهانه ی دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
معمّای گل و شبنم!
تو را حل کرده ام، هردم؛
میانِ جدولِ احساس؛
درونِ دفترِ قلبم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
در آغوشت چه آرامم!
چقدر عشق ست در کامم!
شرابِ بوسه ی احساس،
شده، پیوسته ی جامم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
در آغوشت نمِ آرامشم جاری ست/
و سهمِ سینه ام، احساسِ سرشاری ست/
تمامیِ تنم پُرگردد از مهر وُ/
وجودم پُرتپش، از شورِ بسیاری ست/
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
تبی در حسّ جان و هوشمان گُل کرد/
دلی در سینه ی گُل پوشمان گُل کرد/
به سمتم، آمدی؛ من هم به سوی تو/
روانه گشتم و آغوشمان گُل کرد/
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
گلم! جز «تو» نمی خواهم سری را/
نمی خواهم، به جز «تو» دلبری را/
نباشد حسّ من مانندِ زنبور/
که بعد از «تو» بجوید دیگری را/
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس