متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
روزی
تورا خواهم کشید
در قلبم....
دنیا مال تو
تو مال من
کی برنده است؟!
حجت اله حبیبی
شکسته ام....
اما تکه هایم را به هم میچسبانم
نه برای اینکه زنده بمانم
برای اینکه زنده بمانی
🖊دنیاکیانی
مارا زِ دوریت جگر سوز می کشد.. .
شامیست در دُرون فراقِ روز می کشد
فانوس به ساحل در انتظارِ کی نشست
کشتی شکسته را به سویِ نور می کشد
میرزا آرش خزاعی
عشق، هویدا شدنِ بزرگترین فقدان است...
میرزا ( آرش خزاعی )
خلوتی دورتر از آنچه که هست
لحظه ای مانده به تحویلِ وصال
قدرِ این لحظه نَداند ساعت...
آرزویم این است بنشینم به تماشای مَحال
می توان گفت گلی...
خرّم و شاد به شوقِ دیدنِ هر بلبلی
قامتش راست کند
برگِ گل باز کند
جان خود را بسپارد به نسیم
رقص در باد کند، او که در خاک مقیم...
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد این غصه نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در...
قلب آدم شئ نیست. نمی شود دو تیکه اش کرد و هرکدام را دست کسی داد. قلب آدم مثل جسمش نیست؛ که هر روز پیش کسی باشد و عادت کند.
قلب مثل دست نیست که کنترلش کنی. که او را رام و مطیع خود کنی. قلب کسی را دوست نداشته...
و تو تلنگری برای اشک هایم بودی!
آدمی خفته در خاک وجودم بودی!
گفتم مرا چگونه دختری میبینی؟
گفت کاریزماتیک..
گفتم آخر چگونه..
گفت زیبایی تو در موقع حیا..
غرورت در هنگام تواضع..
بیانت در موقع خشم..
خنده ی آرامت در کنار جمع..
غم پنهانت در هنگام ناراحتیم ..
ماندت کنارم هنگام تنگ دستی ..
وفایت در نبودم..
و چشمانت ک معصومانه ترین...
گوشه ای از بهشت را،
با لبخندت می نمایی،
دری از آن می گشایی.
نغمه های شادی و سرور،
از آن به گوش می رسد.
تو می خندی،
اما دریایی از آرامش در دلم
پدیدار می شود.
در پرتوی نگاهت،
آفتاب مهر بر وجودم می تابد ؛
و من، در...
چشمانت را
به کدام بهار دوخته ای
که نگاهت یاس می پاشد
دوباره از تو سرودم نگو که بیزاری
از این نوشتن گل واژه های تکراری
تمام ، حرف دل است اینکه با تو می گویم
به حرمت قلمم دل بده به اقراری
خیال و واژه ی شعری ردیف حال منی
قسم به جان غزل حس وحال اشعاری
اگر چه خواب پریشان...
چند بار دوست داشتنت را هجی کنم
مُدام در هزار توی افکارم قدم میزنی
ومانند کودکی با شیطنتی تازه در کنج باغ ظاهر میشوی
چشمهایم بجز تو ترسیم دیگری از عشق ندارند
نفسهایم وقتی نامت را از زبان دیگری میشنوم به شماره می افتند
انگار بجای خون تو در دهلیز...