متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
صبح آمد و دلتنگ تماشای توام
برخیز که من عاشق دنیای توام
خورشید منی طلوع کن حضرت عشق
مشتاق درخشیدن زیبای توام...🥰
بهزاد غدیری
عاشقت درپی معشوقی بجز معشوق خود نیست
عاشقم دردم را درمانی بجز درمان خود نیست
مرا میل به دلداری بجز دلدار خود نیست
غم دارم مرا غمخواری بجز غمخوار خود نیست :)
گلرسن بیر گون اما ، یاریوه یاره وروپسان
گدیپسن اویمی ویران الیپ ، منی آواره گویوپسان
منه اوزگه ، اوزگلره یار اولوپسان
منیم عمرومه قاره چکیپ ، اونون گوجاغیندا آغ دون اولوپسان
بی وفا هِش سَن گِجلر سَمایَ باخمیپسان ؟
جاده گمراه
▪️
خواستم دل بکنم آه دلم بند نشد
برکه بودم تو شدی ماه دلم بند نشد
یک قدم فاصله تا یوسف مصری شدن است
چه کنم من ته این چاه دلم بند نشد
عقل گفته است بر این جاده ی گمراه مرو
عشق ای جاده ی گمراه دلم...
یک قدم فاصله تا یوسف مصری شدن است
چه کنم من ته این چاه دلم بند نشد
چقدر تو را دوست بدارم
که هر بار نگاهت می کنم
قد لبخندت
دلتنگت شوم
چقدر تو را بخواهم
که هر بار تو را خواستم
در حریم دستانت
جای بگیرم
بگو
زیبای من
چقدر تو را
آرزو کنم
که برآورده شوی
هنگام شب سوالی عجیب از من پرسیدی؟
گفتی:
عاشق شدن چه گونه است؟
به تو گفتم:
انگاری یکی دستش را بر روی قلبت گذاشته است و انقدر فشار می دهد که تو سکته کنی.
خندیدی و دیوانه نثارم کردی!
خندیدم و چشمانم را بستم.
درست است فهمیدی از عشقت مردم...
دلم برای صدایت، چشم هایت، دستانت حتی غر غر هایت هم تنگ می شود تعریف واضح تر از این برای دلتنگی؟
ملینامدیا
ای کاش میشدکه منم مث تورفتارکنم خیلی راحت برم وعشقت انکارکنم امانه من واسه عشق خیلی ارزش قائلم حتی اگه یادتوبخوادبشه قاتلم
دارایی من واین قلب عاشق عشقته آرزوی قلب من رسیدن به چشمته
به تو می آید
تو ماهی ، آسمان نه ، که خدا به تو می آید
در این سر زمین عجایب ، وفا به تو می آید
تو مهربانی ، در کلام شرم و حیا داری
اما ، وقتی میخندی ، زیبا به تو می آید
بانوی غزل هستی ،...
باور نکردم
بار اول که دیدم گیسوی تو را باور نکردم
آنقدر زیبا بود ، که ماه را با خبر نکردم
تو فراتر از خدا بودی ، دیدم که .. ..
احساس عجیبی ست ، جذاب تر نکردم
پیچیدگی چشمانت ، غرورم را زود شکست
تا آمدم بگویم ، بانو...
هر دو ما سوختیم
تو به مرگ و من به فراق تو همیشه
درصحنه پرآشوبِ زندگے ام آمدے
وهنرپیشه سڪانسِ
لحظه هاے عاشقے شدی..
دیالوگ هایت را ازبرمے ڪنم
ڪه به هنگام نقش عشقت
دلم قرص باشد به ڪسب
اسڪارعاشقی...
غنچگی کردی و بوییدن تو دست نداد
همه تن دست شدم، چیدن تو دست نداد
پابه پا کردم و هی عقربه ها رفت جلو
دیر شد، لحظهٔ بوسیدن تو دست نداد
دلم از حسرت دیدار تو دریایی شد
قدر یک قطره ولی دیدن تو دست نداد
با لبم وعدهٔ لبهای...
تۆ بە ڵینی هاتنت بدە
تا دە رگاکەم
بۆ هەمیشە کراوە بێ.
◇
تو مژده ی آمدنت را بده،
تا در خانه ی من
برای همیشه باز بماند.
شعر: هیژان کمال
برگردان: زانا کوردستانی
در رخت خاموشی غم فروغ وجود
غصه ها نثار عشق، سوزان همه وجود
روزگار بی چابک در گردابی گرفتار
مانده ام در پیغمبرش، بی رحم کرد وجود
مرگ زورد رس، آتشی در دل افکند
پرواز زندگی ما، به پایان برد وجود
آن شبی که خاطرهٔ تلخ راهم پر کرد
از...