متن عشق تو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق تو
در خیالم ، روی تو ؛ غم را پریشان می کند
همچو ابری،دشت دل را پر ز باران می کند
خیس و زیبا می شود صحرای دل با یاد تو
بغض می گیرد دلم ، آرام طوفان می کند
چتر می بندم ، که بارانت ، بریزد بر تنم
ذره...
گل من، پیش من میمیری، میپوسه ریشت.
کسی از گل به تو کمتر بگه؛ دیوونه میشم.
گل من میرم و قلبم همیشه میمونه پیشت.
گل من میرم از پیشت.
عشق تو
میمونه پیشم.....
برشی از ترانه
وصل تو مشکل مشکل جان دادن آسان
یارب کن آسان آسان
یارب کن آسان آسان این مشکل من
_برشی از تصنیف عشق تو
عشق تو برایم موسیقی در حال اجرا در کنسرتی ست واقع در یکی از بزرگترین ومعتبرترین سالنهای دنیا سالنی مملو از شور ومن بواسطه دلم بلیتش را تهیه کردم. وتومتبحرترین رهبر ارکستر دنیائی ، که با هر فرمانت یک عضو از جواهر بدنت دلبری را نت به نت مینوازد. ومن...
دلم سرمای بهمن ماه ، روحم خسته از دنیا
فقط عشق تو درمان است،چون گرمای مردادی
سجاد یعقوب پور
باران که زده ، عطر تو پیچیده گلم
چندین غزل از چشم تو باریده گلم
در صبح زمستانی و از خنده ی تو
در باغ دلم عشق تو روییده گلم
بادصبا
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی
یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی؟
گفته بودی من بمیرم، هرچه میخواهی بگو
من میمیرم پیش پات یک بوسه حالا میدهی؟
عاشق خونین جگر محو تماشای تو شد
گل سرخی از لبت برمن شیدا میدهی؟
من که بیمارتوام رخسار زردم را ببین...
دلم درگیر عشق تو ،دو چشمم مستِ چشمانت
برایت شعر میگویم ولی آهسته آهسته
سجاد یعقوب پور
شرر کشیده عشق تو به هستی و به جان من
و من همیشه دلخوشم به این شراره های تو
سجاد یعقوب پور
عشق تو از بس که ویران کرد رویای مرا
شعر دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
در خیالم با تو بازهم زیر باران مانده ام
میکند خیس باز تمام خاطره های مرا
صبح رسید از راه
جانا !
خنده کن
چهره بنما
جان و دل را زنده کن
ای دل آرا !
ای نگاهت آفتاب !
با نگاهی
تو مرا دیوانه کن
دلبرانه در هیاهویِ سحر
عشق را پروانه سان
افسانه کن
میزبان خنده هایت
می شوم
همنشین با چشمهایت
می شوم...
روزگارم بَه چه شیرین می شود
با نگاهت صبح آذین می شود
مهربانا ! گر تو باشی کعبه ام
عشق تو هم دین و آیین می شود
بادصبا
.
می گذرم...
از خم این فاصله ، با تاریکی کوچه
و زنجیری که گلوی پایم را می جود
ببین...
چگونه بال می گیرم،
که به انتهای رگ های تو
سرریز می شوم
و آهسته بر پرچین دیوارهای پیر
زیر تابش مهتاب
به شب نشینی شب بوها
که می رسم...
ابتدای صبح هایم را آفتاب باش
در چشم های نیمه بازم برقص و بیدارم کن
تو همان اتفاق نارسی هستی که به نفس هایت دچار باید بود
تو همان روشنی دل و قلبی...
معجزه زندگیم باش برای اینکه ایمانم کامل شود
تا من مومن ضریح عشق تو شوم
ای دلبر...
بی تو بی تاب ترین شاعر دلتنگ منم
بی تو کم یاب ترین عاشق یک رنگ منم
تو فقط عشق منی باهمه گفتم همه جا
بر سر عشق تو من با همه در جنگ منم
آنکه صد زخم به روی بدنش مانده هنوز
آنکه از خاطر تو خورده سرش سنگ...
عاشقی جرم قشنگیست گرفتارم کرد
خواب بودم که شبی عشق تو بیدارم کرد
آمدم گریه کنم تا تو نگاهم بکنی
چون ستاره به تماشای شب تارم کرد
آمدی خواب مرا از چه پریشان کردی
گفتی عاشق شده ام عشق تو بیمارم کرد
آمدی خانه ویرانه گلستان کردی
بوسه ای از...