متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
از وقتی مو شانه کرده ای
نمی دانم شب هایم کجاست
از وقتی خنده پشت لب کرده ای
نمی دانم روزهایم کجاست
از وقتی ساعت دست کرده ای
نمی دانم چند سالم گذشته است
صبر کن...
قبل از آنکه
قاب را
پنجره را
آسمان...
زیبا تر از آنی که گویی نپذیرم -- تو دست مرا گیری و دستت نپذیرم -- افسوس که بردی دلم از دستم ای یار -- حال آمده ای گویی که قلبت نپذیرم
سیمای عشق
خدا در خلقتش گوید که زن سیمای عشق است
که در ایثار و بخشش او همان معنای عشق است
ندارم جلوه ای زیباتر از آن سرو رعنا
به آغوشش بهشتی دادم آن گرمای عشق است
بپرسم از خدا ، زن را چرا زیبا کشیدی!
دلش آزرده از غمها...
عاشقِ سبز کمی روشن بود
با غم و غصه ولی دشمن بود
من دلم طعنه به برگی نازک
غیرتش سخت تر از آهن بود
ماه پیراهن او بود انگار
دشت گل بر تن او دامن بود
خنده اش ناز به شعرم می ریخت
چشم او چشمه ی رقصیدن بود
پلک...
دیشب خواب تورا دیدم ای کاش خواب نبود
هشت سال جنگیدند اجازه ندادند کسی دست درازی به ناموس این سر زمین کند
حالا هم می زنند هم می کشند
چه میدانی بگو...
ای خزان از عشق بالاتر چه میدانی بگو
رنگ زیبایت چه زیباتر چه میدانی بگو
گیسوانت سنگفرش عاشقان
عاشقان را عاشقی کردن چه میدانی بگو
1401/06/12
عشق به زیبایی همان داستانی ست
که ظرف شکسته را پشت پنجره ریخته و ستاره شدند...
- کتایون آتاکیشی زاده
تو سرپوشِ تمام نامهربانی های زندگی ام هستی؛ حتی اگر خودت باعثِ رنجم باشی:)🖇🫀
👤مأوا مقدم
درگیر تردیدم میان راه و بیراهم
گاهی تو را می خواهم و گاهی نمی خواهم
از دور ، مثل قله ای سر سخت و مغرورم
افسوس در عمق نگاهت ، کوهی از کاهم
از خود مکدر میشوم وقتی نمی فهمم
در کار خلقت چیستم ...؟ آیینه یا آهم
در دست...
میان نوشته هایم
سه نقطه
مدفن حرف هایی بود
که هرگز به زبان نیاوردم
تو نیز نخواندی
نه از نگاهم
نه از سه نقطه هایی که
عشق را
فریاد می زدند
مجید رفیع زاد
تو مرا یار وفادار تو مرا عشق وفادار تو مرا همدم و همراه
تنگاتنگ دنیای من
یک نفر است
دلم را مچاله کرده است
نیم رخ دنیای خودش را بر
دنیای من افکنده است
ای عشق چه می خواهی توازجا نم
نگاهی کن ، ببین بامن چه هاکرد ی
مراازشهرخودازخانه خودهم برون کردی
مراازبیخ وبن کندی یوتنهایم رها کردی
بگو ازمن چه می خواهی؟
بیاای عشق رحمی کن
به حال این من عاشق
که بی او هیچ وتنهایم
توازشبهای تنهایی چه میدانی
تو از...
هوای نبودنت
همیشه سرد است
حتی عصر تابستان ؛
میان کوچه های عشق
جای قدم هایت خالی است
بودنت به قلبم
همیشه چنگ می زند
بیا که بیش از این مرا
طاقت انتظار نیست
مجید رفیع زاد
مرا همچون ماه دانستی !
در شب های تیر ات ...
اری
من ماه بودم
وگرنه محال بود
در دل زلالت انعکاس پیدا کنم :)))))