متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
آخرش هر بخت از خواب خودش پا می شود
قفل های بسته ی هر قصه ای وا می شود
می رسد یک فصل سرسبز از شکفتن... آخرش،
عشق پایان قشنگ رسم دنیا می شود!
«سیامک عشقعلی»
ای هم قدم همیشگی من؛هیچگاه از اینکه دوستم نداشتی متاسفم نباش تو فقط برای من جایی در قلبت نداشتی چون خیلی وقت بود یک نفر دیگر جایش را پر کرده بود..
شیرینی و قندی و لوندی و پر از عشق
سهم دل من هم بشوی نور علی نور
سجاد یعقوب پور
دنیا توی مشتم بود، وقتی که تو با من بودی❤️
غزاله غفارزاده
با عشق بدون هیچ گونه اندیشه و آزمودن، در یک شب آشنا شدم .
پر شدن از عشق و احساس ، باعث شد که کنجی خود را رها کنم
که این آغاز تحول و رشد و هدایت است
گناه تو نگاهی است که ایمانِ قلبم را فرو می ریزد🌱🌊...
در زلالِ چشمِ تو آرامشِ جان دیده ام
قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام
بی تو وعشقت جهانم چون جهنم میشود
منکه آغوش تورا مُلکِ سلیمان دیده ام
بهزادغدیری
ایلهان برک:
و ببوس مرا بی وقفه!
باز هم،
بلند بلند ببوس مرا
آری عشق،
همین سفرهای طولانی را می طلبد...
جز تو ...
دربِ دل باز است و جز یک تو میانش هیچ نیست
روز و شب جز اسم تو وِردِ زبانش هیچ نیست
عمرِ رفته نَشمُرَد، گر صد هزارانش برفت
جز خیال و فکر تو وصفِ زمانش هیچ نیست
تا که حرفی، صحبتیاز عشق جاری می شود
جز صفای...
شبی زنی شعرهایش را سوزاند
و برای یک دیدار ساده
از پنجره ها گذشت
آشفتن خواب ، کار ساده ای نیست
وقتی پلک هایت
خسته از سایه ای سنگین است
مرا ببین...
غریب تر از هر آشنای دیروزم
و این شعرهایی که می خوانی ،
حاصل بیخوابی های هر شب...
بیقرارم قرار می خواهم
حالِ با اعتبار می خواهم
از حصارِ تمام آدم ها
راهکار فرار می خواهم
کشف کردم که چون بیابانم
من فقط چشمه سار می خواهم
سرزمینی است عشق من، که در آن
شاه نه، شاهکار می خواهم
از وصالِ همیشه دلگیرم
ساعتی انتظار، می خواهم
غرق...
آنقدر ماهی که می خواهم هر روز و شب به دورت بگردم😍♥
تک درختی به دور از همهمه جای گزید
گمان نمی برد که هر روز گنجشکان
در پیچ و تاب مویش
یاد درختی با شکوفه های صورتی را سنجاق کنند.
هنوز هم زندگی زیباست
هنوز هم در وجود آدمها
مهربانی بکر دیده می شود که
نگاهشان ، کلامشان
واژه های تکراری اما قشنگشان
آرامش جانت میشود.
هنوز زندگی زیباست!
وقتی یک نفر باشد که به خاطرش
چوب حراج به تنهاییت بزنی...
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
من از تو آویخته ام ، از چادر نماز شبت
که پر از شکوفه های بادام است.
دوست دارم تمام نفس هایت را در گوشم زمزمه کنی ، ای روح مقدسی که تسخیرم کرده ای.
شاید آدمی به زمین تبعید شده است، اما من بهشت را روی همین زمین یافتم....
در این لحظه از زندگی احساس میکنم دلم بی تاب حضور هیچکس و هیچ چیز نیست ! گویی روحم در سبک ترین حالت خودش به سر میبرد ، رها از هرآنچه که هست و نیست ! شیرین بودن لمس این احساس آنجایی هست که تو ، مسیری سرشار از طوفان...