متن پاییز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پاییز
میشه زودتر بیاد روزی که من واست نارنگی پوست بگیرم بچینم تو ظرف بعد همینجوری که داری میخوری یه دل سیر نگات کنم؟🥺🫀
فقط با ذکر اسمم... باشه؟ :)مهدیه جاویدی
چنلم ادبی عاشقانم تو روبیکا: @faryad ghalb
از کوچه بازم عطر بغض برگ پیداست
با یاد تو در این هوا، باران دلم خواست
اشکی چکید از چشم هایم تا بگوید؛
پاییز یعنی: یک نفر ناجور تنهاست...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
پاییز بود و اوایل مهر،دستمو محکمتر گرفت و بسمت پیرمردی ک بساط لبو داغ و باقالی تازه داغش ب راه بودقدم بر میداشت..لبخندم از چشمش دور نموند و گفت؛توام موافقی؟؟ فشاری ب دستش دادم و گفتم؛اصن پاییز و یار و لبوی داغش...بلند زد زیر خنده و میون خنده گفت:فدا اون...
پاییز همیشه زیبا بود قبل از ریزش برگ ها بر روی نگاره اسمت و جستجوی دیوانه وار من برای یافتن خانه ابدی تو
تجسم آخرین لبخند و تصویر کوتاه ترین خاطره از آخرین دیدارت، صفحه گرامافون اشک بارم را به ناله در آورد
فیلم های اکران شده کودکی ،در صفحه...
سبز می شود
بهار آرزو
دور از خیال پاییز
⚡️⚡️🌹🌹⚡️⚡️
پاییز و زمستان همیشه هم دلگیر نیستند، مانند حاجی ها که برای احرام عریان شده و غسل میکنند و با جامه ی سپید به مهمانیه معبود با چه شوق و ذوقی میشتابند...
تو به صبحِ پاییز میمانی
چون برکهء نیلوفر نشانی
پُر از ابهتِ عشق و مهربانی
دل می بری و در میان جانی
ارس آرامی
وقتی که صبح بیدار میشی ولی دلت نمی خواد آب به دست و صورتت بزنی
وقتی که توی حموم خودتو زیر دوش مچاله می کنی که آب داغ به همه جات بریزه
وقتی موقع بیرون رفتن از خونه نمی دونی چی بپوشی که نه سرما بخوری، نه گرما
وقتی تو...
پاییز عزیزم سلام!
اینک که تو دوباره لنگان لنگان به استقبالمان می آیی،
دلم میخواهد تورا در آغوشم محکم له کنم...
اکنون به دیدار فرزند ارشدت، مهرِ جان آمده ام!
او در مهربانی هیچ چیزی کم ندارد.
تبریک میگویم بابت این تربیت!:)
پاییز عزیزم، اینبار تو عشق را به من...
صبح اولین روز پاییز...
یه جوریه انگار سالهاس منتظر
یکی موندم ولی نیومده، بین
برگای زرد درختا گم شده و
از سردی هوا ترسیده :)
ریحانه غلامی (banafffsh)
شب بخیرهای تو در پاییز
همان نمک و گلپر روی انار دانه دانه شده است
بدونش می شود ولی با او دلچسب تر است
ارس آرامی
باز بی من رد شد از این کوچه، او!
چشم هایم! چشم هایم تیز شد
باز انگاری توهم می زنم!
باز این رویا چه دردانگیز شد...
[دخترم:] بابا بیا صبحانه! / من،
همچنان با یاد او در کوچه ام...
(دخترم فهمیده حالم خوب نیست!)
چشم هایش از غمم لبریز شد......
پاییزان
مرا ببر به تماشا به فصل پاییزان
مرا بخوان به سرآغاز عاشقی، میزان
قدم بزن به خیابان شهر زیبایی
مرا ببر به سر کوچه ی دل انگیزان
تورا به هرچه انار نچیده ات سوگند
تورا به خاطر آشفته ی بلا خیزان
بیا و از سر مهر عاشقانه یارم باش...
متولد مهرم ؛
و ایمان دارم عاشق مهربان است مثل مهر ابان پاییز که رنگها را رنگ باخته و به زیر پا کشیده تا مهربان می شود و به عشق خود اذر میرسد...
مهربان که باشی عشق تو را خواهد یافت...
پاییز باید سرد باشد
به سردی نگاه آخرت!
پاییز باید تلخ بگذرد
به تلخی حرف هایت!
شب های پاییز باید طولانی باشد و خاطره کشمان کند
مانند شب های روشن و تاریکی که برایم به جا گذاشته ای...!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده