پاییز فصل کافه هایی که تمام دخلشان از عشق است...
میان خش خش یڪریزے از برڪَ هواے عصر شورانڪَیزے از برڪَ چہ رویایی ست پرسہ پرسہ با عشق تو باشی و من و پاییزے از برڪَ
اگر پاییز نبود هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد نه موسیقیِ باد بود نه سمفونی کلاغ ها نه رقص برگ و من هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو در این شعر نداشتم
میانِ چهارچوبِ... امنِ آغوشِ مردانه ات... می شود یک دلِ سیر... تمامِ را عاشقی کرد...
پاییزی تر از چشم های آبانی تو کدام فصل است؟ کدام بهار است که از دست های تو آغاز نشود؟ ای شکوفه ترین لبخند؛ ای پر آوازه ترین سکوتم؛ من در برگریزان آغوشت جوانه می زنم مگر تو کدام فصلی که پر معجزه ای... ️️️
این پاییز فقط من و تو را کم دارد کنارِ هم ...️
من این صحنه را از بچگی دوست داشته ام زنی ڪه در پاییز برای مردی در زمستان شال گردن می بافد. ️️️
آنقدر نام تو درخاطره ام سبزاست که هزاران پائیزنمیتواند برگی ازخاطرات باتورا پژمرده کند.
بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است باران بزند، شعر بیاید، تو نباشی...
تا به دل مهر تو دارم بیمی از پاییز ندارم
باران چه دلبری می کند برای بهار ! پاییز کم بود بهار هم عاشق شد …
زندگی را ورق بزن هر فصلش را خوب بخوان با بهار برقص با تابستان بچرخ در پاییزش عاشقانه قدم بزن با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش زندگی را باید زندگی کرد آنطور که دلت می گوید مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری
مادرم پاییز شد تا مرا بهاری کند
متولدین اسفند ماه در بین رنگها به رنگ قهوهای حساس هستند. آنان فصل پاییز را دوست دارند و اغلب با دیدن غروب پاییز به هیجان میآیند. بعضی از این افراد از زنی بد عمل صدمه میبینند، باید مراقب باشند، اغلب این افراد سفر دریایی در طالع دارند .
“مادرم” پاییز شد تا مرا بهاری کند، خدایا، حال و هوای هیچ خانه ای را زمستانی نکن…
من امیدوارم وقتایی که دست تو دست عشقتون تو پاییز قدم میزنید به جای برگ رو مین پا بذارید
پسرم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی، زین پس همه چیز این جهان تکراریست، جز مهربانی...
حال خوب را هیچکس نمیتواند بخرد ! حال خوب را هیچ فروشگاه بزرگی نمیفروشد ، حتی اگر اجناسش انقدر مرغوب باشد که نتوانی سمتشان بروی ... حال خوب یعنی دلت خوش باشد ؛ حال خوب یعنی پاییز باشد ، حال خوب یعنی درختان را با رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده...
تو راز فصلها را میدانی وقتی پاییز آهنگ رنگ رنگ موهایت تابستان التهاب سرخ لبانت زمستان سپیدی شانههای برفیات و بهار قرار با اطلسیها در مردمک چشمان توست
در پاییزی ترین حالت ممکن جوانه خواهم زد اگر حال دلم را به دست خوش لبخندها بسپارم
پاییز یک دقیقه دیرتر به آخر می رسد ! و یلدا تنها بهانه ی پاییز برای دیرتر ، دل کندن است ! .
و پاییز در انتظار زمستان بود و شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق..
حالا دیدی ؟ پاییز هم تمام شد ، یلدا هم گذشت ... زمستان هم تمام میشود ، هیچ چیز پایدار نیست ! اما دلی که تنگ باشد ، همش به دنبال بهانه میگردد که دل تنگیاش را با یک فصل یا یک شب توجیه کند ! اینها تقصیر هیچ کس...
دقیقه ی آخر پاییز تقویم را معطل می کند شاید برگردی یلدا مگر همین نیست