متن پرنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرنده
[تفنگ]
تفنگ نمی دانست،
شکارچی نمی دانست،
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد،
خدا که می دانست!
نمی دانست...؟!
◇ برگردان به کُردی:
تفەنگ نه ێزانست،
راوچیش نەێزانست،
وا پەلەور بۆ جوچکەکانی چێشتی ئەبرد،
خودا خۆ ئەیزانەست!
نەێزانست؟!
شعر: حسین پناهی
برگردان: زانا کوردستانی
هر چه می گردم
پیدایش نمی کنم
گمانم آسمان من
زیرِ بالِ پرنده ی مرگ
پنهان است
«آرمان پرناک»
ما از رؤیای پرنده ای اسیر در قفس می گوییم...
آریا ابراهیمی
اما نمی پرد /
مشت میزنم به پنجره /
اما نمی پرد /
خیال می کنم قفس را /
اما نمی پرد /
این پرنده ی دیوانه /
در چشم هایم چه دیده است؟ /
«آرمان پرناک»
پر پرواز دارند، پرنده های دربند
آریا ابراهیمی
در رویاهای مهتابی، زنی به آرامی آواز می خواند،
با ستاره ای درخشان در بالا، روح او بال می گیرد.
در داخل قفسی، پرنده ای در انتظار آزادی است،
نمادی از آزادی، که اسیر است.
او با رویاها، در قلمرو شب می رقصد،
بین سایه و دنیایی بسیار روشن گرفتار...
جا مانده ام،
در خویش ،
پرواز
پرید .
حجت اله حبیبی
مشتی آرزو
برای پرنده ریختم ،
درخت پر زد ، تا اجاق افروزد،
آسمان
سقف لانه ی پرنده هاست .
حجت اله حبیبی
من پرنده ام
زمین گیرِ پر خویش .
حجت اله حبیبی
پرنده
پَر زد
در هیاهوی شهر
و کسی
فریاد زد
ایمان
که رفت ،
مراقب وجدان
باشید.
حجت اله حبیبی
پرنده؛ ناله هایش را زِ گوشِ ابر پنهان کرد
ولی؛ باران حواسش بود
و غم؛ در شهرِ بی دردان شده سِیلان!
شیما رحمانی
[•دَرحَسرَتِ آزادی•]
محبسِ ساخرِ فاخری که برایش برگزیده بودند او را از خواسته ی قلبی اش مستغنی نمی کرد.
آزادی اش مرهون میله های زندانی بود که پیله شده بود دور کالبد نحیفش؛ حال دیگر موسم پروانه شدنش فرا رسیده بود و از خانه ی زنگار گرفته اش پس از...
دلی که چشمِ امیدی به این زمانه ندارد
برای اشکِ شبانه ، سری به شانه ندارد
پرنده ای که قفس را نفس کشیده دمادم
برای پر زدن ، امّید و پشتوانه ندارد
بهزادغدیری شاعرکاشانی
ابر
پرنده ایست
پرازگریه.
رضا حدادیان
درخت شدم
تا پرنده های دلتنگ
سربرشانه ام بگذارند.
رضاحدادیان