متن پنجره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پنجره
پنجره، آغوش طبیعت است
که روح را از قفس می رهاند
و در آغوش هزار رنگ پاییز
به پرواز درمی آورد
پنجره، پناهگاه روح است
که از هیاهوی شهر و روزگار
به آرامش می رساند
و در خلوت خود، با خالق هستی
به راز و نیاز می نشیند
بیهوده در نبند!
مرگ
گه گاه
از پنجره می آید
همه می دانند
حتا سلیمانِ نَبی
حتا مورچه ها.
پنجره رنگَش پریده،
پرده هم؛ چون بیدِ مجنون
حتم دارم؛ ماهِ امشب، قصه یِ لیلی شنیده!
شیمارحمانی
بیا
کنار پنجره ،
به زخم قاصدک،
نمک بپاش .
حجت اله حبیبی
تمام آرزوی پنجره
« رسیدن » است
حجت اله حبیبی
تمام آرزوی پنجره
رسیدن دو باره است
بهار یا خزان ،
برای دوست فرق نمی کند . حجت اله حبیبی
پنجره ، شاهد باش
من رفتم ! او نیامد
حجت اله حبیبی
و چه فرقی می کرد؛ واژه در چَشمِ تو باشد
یا؛ نگاهِ پنجره؟!
آن دَمی که؛ کوچه شعرِ بی کسی بود.
شیما رحمانی
با رنگ های طلایی، او از دور رویا می بیند،
دختری با چشمانی مثل ستاره های دور.
از لابه لای قاب پنجره، نگاهش امتداد می یابد،
به دنبال آرامش جایی که افق طلوع می کند
پرتره ای از اشتیاق، قصه ای ناگفته،
یک نقاشی که دنیایی را به تصویر می...
لب پنجره ی چشمم
تقویمی بی فصل را
ورق می زند
باد.
رضاحدادیان
world day poety
خورشید
که قهر می کند
باز پنجره
پرده را می کشد
پاییز
با بغلی از داوودی های بنفش
می ایستد
تا بوی باران را
ناشتا سر بکشم
فنچی از تنه ی گیلاس می افتد
آیا
علفزار برهنه
زخم هایش را بهار می کند؟
وحالا
من به...
در این عصر کِش دار
با این زوزه یِ
باد مشرقی گلاویزم
وای پنجره
اندوه نبودش مرا می کُشد...
رویاسامانی
۱۴۰۲/۴/۱
با رفتن ماه
تنها
نبض پنجره بود
که ایستاد.
رضاحدادیان
تو را جایی دیده ام
در آینه وقتی نگاهم می کرد
در قاب خالی پنجره
وقتی به ماه نگاه می کردم
در شادی گنجشگان صبح
وقتی در جوی آب بازی می کردند
در کتابی که می خواندم
آهنگی شنیدم
در خانه ی تو نشستم
چای از دست تو نوشیدم
چشمانی...