متن چشمانت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمانت
حالت چشمانت ، مرا می برد
نور نگاه تو ، مرا می برد
وقتی که آه میکشد زینبت
پس لرزه های آه مرا می برد
دلم درگیر عشق تو ،دو چشمم مستِ چشمانت
برایت شعر میگویم ولی آهسته آهسته
سجاد یعقوب پور
چشمانت
همه ی آن چیزی بود
که تا امروز
از شعر
نمی دانستم...
[•چَشمانَت•]
کاش غرق در نگاهت می شدم و دیگران برای همیشه کالبدِ این جسم بی جان را در عمق چشمان تو می یافتند.
آخر حرف از تو که می شود من به چند تکه استخوان بودن هم در کرانه های ابدی چشمانت رضایت می دهم؛
آری، اگر بدانم تو از...
من زندگی ام را در چشمانت دیدم!
اماچشمانت را بر رویم بستی از همان گاه دگر زندگی نکردم بلکه یک مردگی را اغاز کردم:)
واژه به واژه
در دل تنهایی و سکوت
در میان شبهای بی ستاره ام
تنها تو را خواهم سرود
تویی که چشمانت
می نوازد غزل عشق را
تویی که
می خواند دلم
تنها نام تو را
بادصبا
ندیدم همچو چشمانت شرابی
دلم را برده ای عطر گلابی
تویی دلخواه و رعنا ، دلبر من
که سرشار از غرور و عشق نابی
-بادصبا
کنارم که باشی
پاییز دلتنگی ام
با همه ی غم انگیزی اش
و ابری بودن لحظاتش
زیباتر از بهار می شود
و همای سعادت می نشیند
به تماشای عاشقانه هایم
که در ساحل چشمانت
به پرواز در آمده اند
باد صبا
چشمانت، آتشی در دلم انداخته
که با هیچ آبی خموش نمی شود!
کافه قهوه ی چشمانم
بهانه دارد
مخدر چشمانت را
نسرین حسینی
در برکه چشمانت
نغمه عشق
به رقص می آورد
نگاهم را
بادصبا
هرشب چشمانم را می بندم
تا دوباره سفر کنم به همان روزی
که چشمانت را دیدم
و زبانم، به لکنت افتاد
شبیه خاکستر سردی بودم
که روزی، ذره ذره وجودش
آتش گرفته بود
نگاهم را دزدیدم
اما
قلبم را نه
چگونه می شود؟
خورشید سرخِ رویت را از یاد برم؟...
بسم الله الرحمن الرحیم
شراب چشمانت شدآیینه تقدیر؛وماراخبری نبود،که این چنین...گرهِ کورِشبِ زلفانت شویم...
و احساسم،
غزل، غزل،
عاشق می شود:
طلوع نو و دوباره ی چشمانت را...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
چقدر حوصله کرده خدایِ چشمانت
ارس آرامی