متن بغض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بغض
این مرد بر لب گریه را خنده تظاهر می کند
آیینه هم از دیدنِ حالش تحیر می کند
از بس میان کوچه ها آواره ی راهت شده
آن دوره گردِ پیر هم او را تمسخُر می کند
بُغضی همیشه آشنا هر شب کنارِ سفره اش-
نان شبش را در گلو...
چای مینوشیدم
یادش افتادم
ّبغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد..!
همه با تعجب نگاهم کردند..!
لبخند تلخی زدم و گفتم چقد داغ بود...!
ماها آدم های درد کشیده ایی هستیم، اما مسبب دردهای دیگرانم هستیم.
زخم زبان خورده ایم، اما زخم هایی عمیق تر بر جان دیگران وارد کرده ایم .
بی رحمی دیده ایم، اما دیگران را هم مورد بی رحمی قرار داده ایم.
ما آدم هایی هستیم که زورمان به کسانی...
من
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم.
شیشه ها را نمی شکنم.
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها
زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی ست!
\طُ\را،
براے تمامِ روزهاے بدونِ دلتنگے
شبهاے بدونِ بغض ڪہ در همین نزدیکیست، میخاهم.
\طُ\را،
براے عآشقانہ هاے بی هنگام
براے یڪ حال ِ غیرقابلِ وصف
براے قهقهہ هاے از ته دل
براے قدم زدن در یڪ فصلِ پائیزے
و...
\طُ\را
براے جبرانِ تمامِ اشک هاے سَرازیر شده ام میخآهم⚇✔️
ژکوندِ شیرین :)
یادم می آید...
هر دم خاطراتش را
هر دم خاطراتم را
حیران مانده ام :)
حسرتِ گلو گیر شده ام،
با بغض زمزمه می کند . ..
خوش آن روزی که جانم میرود:)
خوش آن برقِ همیشه روشنِ چشمانت :)
خوش آن زمستانِ سرد و مأیوس دست...
مهربانم سلام
دیشب دلتنگت شده بودم. سراغت را از ماه و ستارگان گرفتم. آنها هم بی خبر بودند.
گفتم سراغ خودت بیایم...
بانوی آفتابی من، احوال مهتابی ات چطور است؟
چه خبر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های من؟
نکند طاقت صبرهایت در برابر ناملایمتی های من به...
��سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش✔
��سلامتی اون شب✔
��سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن✔
��اما پسر خندید تا جشن خراب نشه✔
��سلامتی اون خنده ی زوری✔
��سلامتی عروسی که ماه شده بود✔
��سلامتی عاقدی که اومد✔
��سلامتی شناسنامه ها✔
��سلامتی بغض پسر✔
��سلامتی...
در به دری در شب تنهایی ام
می کِشد این عشق به رسوایی ام
ای که دلم با غمت آمیخته
من غزلی تشنهٔ شیدایی ام
کهنه کتابیست غمت در دلم
خواندن این قصه تو آغاز کن
بی تو تمامم شده لبریز غم
بغض گلوگیر مرا باز کن
قلب مرا تاب...
بغض هایم
میراث دارِ زخم های کهنه اند.
با خنده هایی که طعم تلخی گرفته
فریادهایی که با سکوت
خفه کرده ام ، در میان حنجره ام
دق می کنند.
واژه هم حال مرا نمی فهمد.
و این شب ها قبل از خواب
برای آوار این حجم از دلتنگی
\\وَتَوَاصَوْا...
همه چی تمام شد ؟ به همین راحتی ؟
لابه لای حلالیت خواستن هایتان برای سال جدید و در میان سفره هفت سین و تنگ خالی از ماهیتان یک لحظه مکث کنید و جواب من را بدهید .
همه چی تمام شد ؟ سیل؟زلزله؟ کرونا ؟ دختر آبی ؟ سردار...
در حسرت فردایی بهتر به خواب می روی تا رویا ببینی...
اما با کابوس مرگ بر می خیزی...
خنده را نقاب می کنی تا پی نبرند به غم اشوب گر درونت ...
سکوت را فریاد می کنی ...
و درد را دیکته ...
در بن بست آینده می دوی و...