متن بهار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهار
بهار زیباست ..
بهار را دوست می دارم ...
بهار خبر از آمدن مهمان است ...
بهار خط پایان بر زمستان است ...
بهار تب زمستانی ست که یخ بسته بود ...
بغضی است رسوب کرده در یخی که آب شده است...
که من بغض رسوب کرده را در آب...
ای یاس در هم تنیده ؛
ظرافت لبخندی در عبور!
به دیدنم بیا!
صدا بزن مرا
که در ادامه ات نشسته
هزار ناگهان تازه
مریم گمار
دوبیتی (شماره ۲)
💠۱
دل و دین می برد طرز نگاهت
دو چشم فتته مژگان سیاهت
بهارم را مهیا کن دوباره
به مهر و لطف و عشق رو براهت
♤♤♤
💠۲
بهار آمد، سر یاری نداری؟
به کار عاشقان کاری نداری؟
به تیر غمزه ای، سحر و فسونی
هوای مردم...
بگذارپوست بیندازد گونه ی درخت !
در این فصل بی سایه
ومن برگردم به بند ناف
به برگ های بهار
که لب های این قرن به لکنت افتاده
مریم گمار
ریشه در خاک
ریشه در خاکم ولی زخم تبر دارد دلم
سیب سرخی در کنار نیشتر دارد دلم
تا بهار از آسمان این حوالی سر کشد
صد زمستان قصه خون جگر دارد دلم
چون سپیدار بلندی لابلای شاخه ها
حال و روز ساقه خم تا کمر دارد دلم
سال های...
باتو
بهارسبزتر شد
ایستگاه بعدی
اردی بهشت
ای عهد تو عید کامرانی پیوست
افتاد بهار پیش بزم تو ز دست
زیبنده تر از مجلس تو دست بهار
بر گردن عید هیچ پیرایه نبست
شراب عشق می دهی، خمار می کنی مرا
شمیم مهر می دمی مهار می کنی مرا
تمام شعر شاملو تمام حس حافظی
و شعر می شوی شبی بهار می کنی مرا
ز چشم سرخ فام تو دو تیر داغ می چکد
کمی نگاه می کنی شکار می کنی مرا …...
من پاییز را جارو می کنم،
زمستان را پارو می کنم،
تابستان را می شویم تا همیشه بهار باشد؛
من رفتگرم،
آفتاب و آب و باد همکاران من هستند؛
اما کاش می توانستم دل های مردم را هم آب و جارو کنم …!
می دَمَد آلاله قامت ، می نماید سرو ناز
چشمِ نرگس های فرودین زده مست و خمار
می برد دل را به صحرای جنون هر بامداد
برگ هایِ مستِ بارانِ خورده ی باغِ انار
می چکد آهسته بر کنجِ دلم هر بامداد
اشکِ شوقِ قاصدک های نحیفِ بی قرار
نعره...
عید من بهار لبخند توست که بذر عشق را شکوفا می کند
ریشه می زنی در دلم
مثل بهار در آغاز سال...
غزاله غفارزاده
ای اقبال سبز
بگو چند ستاره به خواب بهار تکانده ای؟
که حالا به هر سو قنوت می گیرم
تو روییده ای!