شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من استایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است...
صدایتشاه کلید، قفلتمام بغض هایم استبیا و با دوستت دارم هایتبا بوسه های پیاپیتقفل تمام این خستگی ها را بگشامحمدامین تیمورزاده...
عجب صحنه ی رمانتیکی میشوددر این هوای سرد پاییزیدستانم به گیسوان طلاایی ات زنجیر شودو من عصرانه ایپر از بوسه از لب هایت رادر آغوش گرم اتمیل کنم...
آغشته به نور می آیم با وقار و زیباپیراهنم اشعه ی خورشید استو محافظانم آفتابگردان های به صف کشیدهآغشته به نور می آیم و آغاز سال را بوسه می زنم بر رویتتا به نور آغشته شویچشمهایت، قلبهایت، رگهایتجز برای نور نتپدآغشته به نور شوی تا پایان سالو سالهای بعد و سالهایی دیگرآغشته به نور می شومآغشته به نور می شویآغشته به نور می شویم تا پایان سالرعناابراهیمی فرد(ranaebra)...
صد بوسه ی نداده میان دهان توستمن تشنه کام و آب خنک در دکان توستسر تا به پا زنی تو و زیباست این تضادزان شرم دخترانه که در دیدگان توستباغی تو با بنفشه ی گیسو و سرو قدیاست تن است و گونه و گل ارغوان توستخورشید رخ بپوشد و در ابر گم شوداز شرم آن سُهیل که در آسمان توستبا بوسه یی در آتش خود سوختی مراانگار آفتاب درون دهان توستاین سان که با هوای تو در خویش رفته امگویی بهار در نفس مهربان توست...
صدای شب بخیر توتمام تنم را مور مور می کندمن شهوت انگیزتر از صدایت نشنیده امشب آرام می شود، ستاره ها چشمک می زنندعطرت در آسمان می پیچدو ماه لبخند به زمین هدیه می دهدمن می خندم و غم به احترام صدای توبساطش را جمع می کنددر دل شب، گم و گور می شوداما حالا که هستی این صدا کفاف من را نمی دهدمن در دوست داشتنت، قناعت نمی کنمباید تو را هر روز هر شب جانانه ببوسمو بوسه هایم را گوشه و کنار تنت آرام بدوزمتنگ در آغوشت بگیرمو شب را آرا...
من که عمری چشم در راه نگاهت بوده امحرف عاشق را دو چشم باز میفهمد فقططعم مطلوب عسل را از لب شیرین توجای بوسه آنکه گیرد گاز میفهمد فقطبسته بر طبع و هوا دل را حسود ناتواندرد ما را دلبر طناز میفهمد فقطچون کتاب ناتمام قصه ی مادربزرگحال شب های مرا یک ساز میفهمد فقطهرچه میگفتم نرو در گوش تو کاری نبوداین همه اصرار را لجباز میفهمد فقطبیژن سام...
شکوفه های هلو رُسته روی پیرهنتدوباره صورتی ِصورتی ست باغ تنتدوباره خواب مرا می برد که تا برسمبه روز صورتی ات رنگ مهربان شدنت...چه روزی آه چه روزی که هر نسیم وزیدگلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت...چه روزی آه چه روزی که هر پرنده رسیدنوکی به پنجره زد پیشباز در زدنتتو آمدی و بهار آمد و درخت هلوشکوفه کرد دوباره به شوق آمدنتدرخت، شکل تو بود و تو مثل آینه اششکوفه های هلو رُسته روی پیرهنتو از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ...
صد بوسه ی نداده میان دهان توستمن تشنه کام و آب خنک در دکان توستسر تا به پا زنی تو و زیباست این تضادزان شرم دخترانه که در دیدگان توستباغی تو با بنفشه ی گیسو و سرو قدیاست تن است و گونه وگل ارغوان توستخورشید رخ بپوشد و در ابر گم شوداز شرم آن سُهیل که در آسمان توستبا بوسه یی در آتش خود سوختی مراانگار آفتاب درون دهان توستاین سان که با هوای تو در خویش رفته امگویی بهار در نفس مهربان توستانگار کن که با نفس ...
همیشه میگفت عشق مثل دریا میمونه...اول خیلی مهربونه، دورت میگرده، محکم بغلت میکنه، موهاتو ناز میکنه، صورتتو بوسه بارون میکنه، وقتی حسابی درگیر حال و هوای آغوشش و آرامششی بی صدا خفه ات میکنه!...
دیشب که من و چشم غم انگیز غزلروْیای تو را دوباره کردیم بغل ...از کوزه ی بوسه ها تراوش می کردبر دفتر من ، واژه ی شیرین عسل !...
” عید “شد ، اما کجایی در بهار دلنشین !تا ببینم رویت ای زیبا نگار مه جبین !آمدم تا یک بغل احساس را باور کنیباز بنشینی کنارم چون گذشته بر زمین !دوستت دارم عزیزم، عاشقت هستم هنوزاز دهانت بشنوم من حرفهایی اینچنین !انتظارت می کشم یکشب بیایی دیدنمدر غروب انتظارت اشک چشمم را ببین !آنقدر با چشم گریان می نشینم پشت درتا بپرسی حال من در روزهای واپسین !کاش می شد تا دوباره لحظه ای بینم تو رامی گرفتم از لبانت بوسه های آتشین ...
و بهار می آید تا بگشاییدل و اندیشه بروی گل و زیبایی و نورپشت یک پنجره ایستاده یکیغنچه لب تا که زند بوسه به لبهای بهارو چه زیباست شکفتن ......
درد ِ دل عاشقانه دارم هستی ؟در دل هوس ِترانه دارم هستی ؟یک بوسه برای عید پیشم داریچون آتشم و زبانه دارم هستی ؟...
بانگاهم بوسه میخواهم خدایا میشود؟روز و شب فکرم دراین است که ایا میشود؟میشود روزی برای خستگی های دلتسمت دنیاپانذاری روی دلها میشود؟حرف من را نه؛صدای لحظه هایم را بفهملعنتی هرلحظه با عشق تو رسوا میشومشاعران هم بر سر موضوع تو جنگیده اندبرسریک گوشه ازخال تو دعوا میشود..امپراطوری و من فرمانده چشمان توچشم هایت را نبند آشوب برپامیشودغرق خون کردی غزلهای مرا بنشین ببیندرغزل با بودن نام تو غوغا میشودهی نگاهت هی نگاهت هی نگاهت میکنم...
خطوط ِآغوشم چه پرصداقتو پر اشتیاق نشانه های زندگی رااز سینه ات به عطش می نشینندبیا و با بوسه های افسانه ایتمهربانی و زیبایی را قافیه به قافیه قفل شو به قلبِ پرستویی من تا که بال بال بزنم تمام دوستت دارم های مسحور کننده ت را گرم و سرخ در مرزهای آفتابِ لوند و تماشایی احساسم!ای دیوانه ترین دلبر!لطفی کن و حل کن مرا در سینه اتدر تنه ات بی تابانه در هر تکراربا بوسه های نورانیت!پرتپش اما پاکیزهزیباترین فکر! رویای معجزه ی حضورت تعبی...
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است!دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟...
بوسه چیدن ز لبت سلسله در سلسله هاستاصلا این بوسه دوای غم کم حوصله هاست....
آغوش بگشا تا مرا در بر بگیریاز هرم جانسوز تنم آذر بگیرییک شب بیا برروی مرداب خیالمتا بوسه از گلهای نیلوفر بگیریآرام بنشین روی بال خاطراتمتا بر فراز آسمان ها پر بگیرییک عمر بی تردید در مستی بمانیاز شهد لبهایم اگر ساغر بگیریهمچون نگینی بین دستان تو باشمتا دور من را مثل انگشتر بگیری...
بانو که لبش فقط نمک دارد و بس❗️صد فتنه با دوز و کلک دارد و بس😑گفتم که کمی ببوسمت دزدانه؟؟گفتا که تنت میل کتک دارد و بس! 🙈✍: همایون بلوکی...
هَر بوسهٔ تومُعجزهٔ حَضرَتِ عِشق اَستبه دیدنم بیا و مُعجزه ای کُن ️...
عشق یعنی که شبی بین بغل ، بوسه زنیبه دهان ولب ودندان و الا ماشاءالله...
بوسه بر لب های تو گر شیخ را اخمو کندمن مصرّم خم به ابرویش بماند تا ابد...
وقتی تو را می بوسم بگذار دنیا را آب بردارد من در میان آرامش آغوش تودر هر طوفانی به ساحل می رسم...
شهدِ شیرینِ لبِ قندِ تو کافی نیست؟ هست!.آدمی جز بوسه هایت نوش می خواهد چکار؟...
مثل لالایی ست در گوش خلایق، شیونمعاقبت خود را میان شهر، آتش می زنمساده بودم، فکر می کردم حراست کرده امبا خطوط دفترم از مرزهای میهنماز تمام دل خوشی های جهان دل کنده امروز و شب چشم انتظار لحظه ی جان کندنمباز در آیینه تصویرم کمی ناآشناستاز صدای خویش می پرسم که این آیا منم؟!از تب عشق است یا داغ برادر کاین چون اینمثل مرغی در تنور افتاده می سوزد تنم؟رد پای بوسه ی یار است یا خون رفیقلکه ی سرخی که جا مانده ست بر پیراهنم...
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را، حتی تیرگی های روحش را بپرستد. خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتنِ آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتی به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می...
آلوده به درد و رنجم، ای قدیسهبا بوسه ای مقدس، تطهیرم کن...ارس آرامی...
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نونیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیدهء سال بعددیوانه ات کنداسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنیو دلت غنج می زندمی دانم کهدر روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسیبا لحن عاشقانه من صدایت می زندتو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگزاز تقویمت پاک نمی شودنیلوف...
شب با خیال آغوشت خوابیدم و صبح، با خیال بوسه ات برخاستمکسی اینجا مرا دید وگفت: امروز تنت چقدر بوی خوش می دهد! به قلم شریفه محسنی \شیدا\...
ماه که باشدآسمانبوسه هایش رادر فنجان شبمی ریزد وباران مستانه می رقصدمی بینیپای عشق که در میان باشدابر هم سر پوش می گذاردبر معاشقه های بنفش...!...
امشبتو رادچار شده امبه قدر نفسی ؛دریاب آغوشم راو به قدر بوسه ایدل بی قرارم را...
زن ها ، ضعیف نیستند ، ظریف اند ، و خاصیت زن بودن است این ظرافت...زنانگی زن ها را زیر لباسشان جستجو نکن ، آناتومی را با زنانگی اشتباه نگیر لطفا!از انگشت کوچک تا آرنجش را طلا نگیر و با افتخار باد نینداز توی غبغبت که «بله ، حالا دیگه شما از همه خوش به حالتری» ، زن لطیف و ظریف را با ویترین طلافروشی اشتباه نگیر!تمام زندگیت شده کار ، مهربان جانم ، زن غذا و لباس میخواهد ، درست ، ولی اولویت خواستنش توجه است ، توجه!زن خوشبخت یعنی زنی که آخرین گریه...
[به حضرت پدرم(علی الرحمه)]من گمان دارم، دستان تو،،،از هر قرآن و انجیلی مقدس تر است!...این را از بوسه هایم --بر دستانت،، باور کن. سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
خلوتی میخواهمبه دوراز هیاهویاین شهر شلوغدر گلزار آغوشتا باچیدن بوسهاز لبهایت بگویمدوستت دارمو تو با لبخند شیرینبگویی من بیشتر......
بیا شرط ببندیمیک سبد تمشکمساوی یک بوسهدستانم زخمیخارها شدتو بردیتو بردی......
چقدر در حالاحالاهای نبودنتامروزگار منپر از فرداهایی ستکه هنوز نرسیده اندو من همیشه بوسه های تو را کال می چینم....جلال پراذران...
فکرش را بکن:من...تو...باران...یک شهرِ غریب...و جاده ای به درازایِ هرچه عشق و مهربانیست....!.فکرش را بکن:دستانمان، در هم قفل...چشم هایمان، پُر از ذوقِ وصال...و قلب هایمان، از هرچه دوست داشتن لبریز....فکرش را بکن:میان جاده...هوایِ سرد...بارانِ تند...و من،در آغوشِ گرمِ تو.....فکرش را بکن:با لب هایِ خیسِمان،زیباترین بوسه ها را،نقاشی کنیم، رویِ صورتِ باران زده یِ همدیگر.....اصلا همه ی این ها به کنار...!!....
هوسِ بوسه های کودکانه ڪرده ام… یڪی من،یڪی تو ....
میپرستم هر آنچه هستی تو !زیر پایت بهشت را داریوسط آفتابِ تابستان ..."بویِ اردیبهشت را داری"هیچ چیزی برای آرامش،مثلِ زیبایی صدایت نیستچشم من کور باشد آن وقتیکه ببینم به زیر پایت نیستچادرِ مشکی ات در افکارم...جان پناه تمام "آهو"هاستباغ کمرنگِ روسری هایتجایگاه تمام شب بوهاستلحظه ی نا امیدی از دنیاتو که باشی دوباره میخندمتو همانی که وقت اندوهمروی دستت دخیل میبندم !ماه بانوی من تویی، مادر !...
نکند جان مرا از سر عادت ببرییا مرا تا سر بازار حسادت ببریدوست دارم که تورا وصف کنم پیش همهترس دارم که دل از جمع و جماعت ببریمو پریشان نکن ای جاذبه ی ماه منیربیم آن است که از جامعه طاقت ببریبوسه های شکرینت مگر از یادم رفت؟ای که با طعم لبت هوش از امت ببریمی توانی که به یک گوشه ی چشمی هر آنکافران را به فراسوی عبادت ببریغزل ای همدم تنهایی شبهای دلمبغلم کن دل و دین از سر رغبت ببریلیلا هنگروانی...
وقت کم بود و دلتنگی بسیار و من...بوسیدمش...!!...
صبح به خیر های تو،روزم را زیباتر می کندو نگاهت عشق را ...باز هم بگو سلام!تا بوسه ام،عطر ناز شب بو بگیرددر آغوش تو چه محشری ست،دیدن بارانِ پشتِ پنجره!آن زمان که در گوشماز رنگ زندگی سخن می گویی!خنده می زنم به صبحبه توو باران باز هم می بارد ......
مال من باش این ولنتاین من این آروزی ولنتاین رابرای تو می فرستم با آغوشها و بوسه ها جائی رامی سازم اینجا نزدیک خودم که فقط برای توست...
واسه روز ولنتاین دو تاستاره تقدیمت می کنم یه ستاره پربوسه که دلم بی تو نپوسه یه ستاره پر امید واسه هرکی تو رو دید...
دستم را که میگیری …نبض دلتنگیبه شماره می افتد!نگاهم که می کنی …غصه ها فراموشم می کنند!و با هر بوسه اتمرگ…یک قدم دورتر، از من می ایستد!...
بی مقدمه مرا "عشقم"صدا کن!اگر بدانیدنیا ، با این بی مقدمه هاچقدر زیبا می شود …همیشه که نبایدکلی نقشه کشید برای کاریو ازقبل برنامه ریزی کرد …گاهی همآدم دلش ضعف می رودبرای یک بوسهیک آغوشیک فدایت شومیک "دوستت دارم"بی مقدمه!...
خسته ام از زندگیبیا و با بوسه ایخلاصم کن...
سال، سالِ بلواستمی ترسمزخم ها دهان باز کنندو گلوله را ببلعند.لب هابا حسرت بوسهکال بمانند.می ترسمدست هابی آنکه منحنی بدن معشوق را ترسیم کرده باشندجنازه ی برادری، خواهری رابه خاک تحویل دهد.تو که برای شفا، آبِ بارانو برای تسکینبه دلم گیلاس تعارف می کردیدست هام را بگیرتا خفگی یک وجب بیشتر نمانده.سال، سالِ بلواستخدا باید کنار بایستد!...
️یک بوسه️تقدیم به تنها️صدف دریای دلم️که به بیکرانگی اقیانوس عشق️دلتنگشم ...