متن خورشید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خورشید
هر روز واژه ی سلام را
کنار دوستت دارم هایم می چینم
و به همراه صبح تابناک
به استقبال تو می آیم
با نوازش خورشید برخیز
و با چشم هایت
بر گونه ی شعرهایم بوسه ای بنشان
بدان ؛ واژه هایم با طعم نگاه توست
که جان می گیرند
مجید...
نیستی
و در نبودنت
از سردی فاصله می لرزم
برف دوری ات
قلبم را سفیدپوش کرده
و من با نگاهی منتظر
خیره ام به جاده ای سفید
تا که خورشید نگاهت
به فریادم برسد
مجید رفیع زاد
هر صبح
همراه شعرهایم بر می خیزم
پرده ی آسمان قلبم را
کنار می زنم
و برای چشم هایت سپید دم می کنم
زیبای من
بدان از لحظه ای که
نگاهمان به هم گره خورد
طلوع خورشید را
از یاد برده ام
مجید رفیع زاد
تو خورشید من باش
من در فصل سرد انتظار
آدم برفی می شوم
تو بتاب
تا قطره قطره
برایت بمیرم
مجید رفیع زاد
به چشمام چی بگم
بگم دیدنت ممنوعه؟
دستام رو چیکار کنم
چه جوری بهش بفهمونم که ندارنت؟
آخه یعنی چی
خوابم بدون تو رویا ببینه
طلوع صبح بدون تو پاشم
نه
من به خورشید
قول تو رو داده بودم!
✍مهدیه باریکانی
زحمت دارد!
آدم بودن را می گویم ...
دختر امید
ایستاده در انتظار خورشید
باد...شانه می زند مویش
نگاه میکند و می خندد
خورشید...
خنده میزند رویش...
در یکی از نامه هایش نوشته بود :
دوست داشتن را از خدا یاد بگیر
هوا که سرد میشود
پیراهنی از جنس خورشید
برای زمینش می بافد
سحر غزانی
چون ابرِ بهار اگر که می باریدی
سرسبز ترین دشت،مرا می دیدی
دیدی که دلم کویر لوت است ولی
خورشید شدی و بیشتر تابیدی
به دور دست ها می نگرم🪐🌟 ...
آنجایی که خورشید خود را پشتِ ابرِ سفید مخفی کرده است ⛅️🌪...
آنجایی که رنگِ آبیِ آسمان به نارنجی تبدیل شده 🌼🧡...
آنجایی که پرستو ها نقطه مانند شدند ،🕊🐾...
و با خود می گویم !...
ای کاش انجا بودم ،
همان دور...
سپیده دم
دم سپیده گرم
که با آمدنش بیدارم کرد
و برای خورشید
چای و صبحانه براه کرد
و گفت
حق من نیست
و رفت
من نمیدانستم
که چرا سپیده عمرش کوتاست...
غروب از آن هنگام دلگیر شد
که خورشیدی که با آرزوی قدم زدن با ماه طلوع کردن بود
چاره ای نداشت جز اینکه با همان آرزو غروب کند...
-کتایون آتاکیشی زاده