متن پرواز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرواز
دلت را به کوه بزن ...
سنگیست اما از تبار مردانگیست ...
از بالا شهر عزیزت را تماشا کن شهری که از دور تماشایی تر است ...
مردمی را ببین که در باتلاق تکبر دست و پا می زنند و فریاد های غرور آمیزشان گوش فلک را هم کرده است...
در جادهٔ پاییزی جوانی گام بر می دارم ...
برق غرور در چشمانم می درخشد و با نوای رویاهای شیرین می رقصم
گوش هایم از شنیدن درست و غلط های مکرر اطرافیان به درد امده است و تظاهر می کنم به فهمیدن !
در رویاهایم سینه سپر می کنم و...
گاهی ماندن سخت می شود ...
ماندن در همان دنیای تکراری و امن ، اما بدون نقطهٔ اوجی ...
باید دل کند و سقوط کرد به پرتگاه زندگی ...
که گاهی سقوط بهتر از پرواز است ...
سرنوشت اتفاقی نیست ...
برای موفقیت باید ریسک سقوط و قبول کنی ......
خسته نشدی از تکرار تکرار ها ؟
از مرور هر روز خاطرات ؟
از بی حواسی و ریختن چای در بشقاب ؟
تا کی میخواهی در گذشته سیر کنی ؟
یک بار برای همیشه
شجاعانه مقابل گذشته بایست از دل اشتباهات تجربه را بیرون بکش و پلهٔ راهت کن ......
آسمان از لا به لای میله ها
در سعی بالهایم
پرواز می کارد
من، چشم از زمینِ بی دلیلِ دلهره
برمی دارم
و خسته از آوار این شبرنج بی فردا
تا دوردستِ
خواهشِ خورشید می پربازم...
حالا ببینید
در نگاه قوم سنگ و ساچمه حتی
یک قفس آزادی دارم
یک...
آغوش آسمان باز است
درمن
پرنده ای فوبیای پرواز دارد...
باز مستی ها ز دل آغاز شد
باز کار مرغ دل پرواز شد
نام یارم بر لبم جاری شدو
این دلم آیینه ی اعجاز شد
مصطفی ملکی
دلتنگت که می شوم،
حسِ پرواز--
به سرم می زند...
افسوس!
من پرنده ای محبوسم
[زخمی ی میله ها]!
لیلا طیبی (رها)