شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو
پنجره را باز کردم تنها از دل تنگی هایم به آسمان گفتم نمیدانم چرا ابری شد ...!
به اشتیاق رهایی پریدی از قفسم چقدر حسرت خوردم که آسمان نشدم
ستاره ای که از اسمان / می افتد / تسلیم سیاهی ی / شب میشود /
باز آسمان به پنجره ها برف می زند انگار از نوازش تو حرف می زند
ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت اما ندارمت...
معجزه از این زیباتر که من میان سیاهی چشمانت آبی ترین آسمان را می بینم .
برای گریز از دلتنگیِ شب کجا باید رفت..؟! این آسمان همه جایش یک رنگ است
موهات امتداد قطره های باران آسمان را به زمین آورده ای مرا به آسمان
باران صبحگاهی شد برف نشان عشق آسمان ست به زمین عاشقان یاد گیرید عاشقی را
به ماه می مانی در برکه نزدیک و ، در آسمان دور
اگر به هم نرسیدیم یادمان باشد که سقف غربت این عشق آسمان باشد
ای آسمان! گر چه هنوز استوارم اما از سالهای بی باران با تو حرفها دارم...
سینه ی آسمان پر از تقدیر است ای رفیقان همسفر وفا بیاموزید ...
می خواستم آغاز را در انتهای یک پرواز رنگ کنم، آسمان تمام شد!
من ستاره ای دارم که در آسمان نامش را زمین گذاشته اند
تقدیر ما چنین بود قصه فقط همین بود جای تو آسمان و سهم من این زمین بود .
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
قصه ی من و تو قصه ی آسمان و زمین است... هیچ وقت به هم نمی رسیم مگر قیامت به پا شود...
بوی ماه میدهی در آسمان من بمان
اُردی بهشت/آسمان را بادکنک چید/تولد گل
ماه برکه ای ست در آسمان که عکس تو در آن افتاده
شب ها پرنده هایش می روند روزها، ستاره هایش بیین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!
رفت،رفت... زمین را به آسمان هم بدوزی هنوز هیچ پروانه ای به پیله بر نگشته است!