متن تنهایی تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی تلخ
خوشا به حال طناب
که دل سنگی دارد
نمیخواهد به او متکی باشند
لباسها را باید با زور گیره آویزانش کنی
تازه زمانی که باد می آید با او تبانی میکند
کجای این دنیا نوشتهاند عشق گناهه؟
که اینطور همه دست به دست هم دادن تا ما رو از هم جدا کنن…
انگار بودن ما با هم، خار چشمیه برای دنیا.
انگار عشق ما، گناهیه که باید تقاص پس بده.
بمیرم برات…
برای اون لحظههایی که بخاطر من غم توی دلت...
عمرمان بیهوده بگذشت و نفهمیدیم چرا
آنکه برده قلب ما، اصلا چرا قسمت نشد.
نیستی
و من باز هم جرعه جرعه می نوشم
در لحظه های تنهایی ام
فنجان تلخ انتظارت را
بر من روزگاری رفت و عشقی پا گرفت
عاقبت چرخ فلک این عشق را ازم گرفت
شادمانی بود و من بودم
تو بودی ،عشق بود
عشق و شادی با تو رفت
و غم مرا تنها گرفت
بس نمک، بر سینهام، پاشید و رفت
بر سرِ من، گردِ غم، پاشید و رفت
بهار باشـב و باراט
تو نباشے
بهار بـہ چـہ کار ایـב..
گاهی باید چمدان بست و رفت
حتی اگر دردجدایی باعث ویرانی قلبت شود
دیوار لق اخر یک روز فرو می ریزد
جای زمستانِ اخوان
جای کتک خوردنِ پرچم از طوفان
جای تکانهای یک جیبِ خالی
جای تنهاییِ تمامِ آدمها
پُست میدهد
سربازی که حکمِ زنده بودنش
به شهادتِ پوتینهای پاره بسته است...
داشتیم تدارک سفر میدیدیم، سالها میشد که حال و هوای عید مثل بچگیا نشده بود ولی امسال واسم عجیب بود، تو همین حال هوا بودم قهوه تعارف کردم کمی اصرار زیادی و دستم به فنجان خورد و ریخت روی لباسش، از من پرسید تو ریختی؟ خیلی عصبانی بود ترسیدم نا...