جمعه , ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
امشب چه طولانی، ولی عاشقانه و پرنور است. شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه های مهربان بنشینیم و لبخند را به خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان را با هم یک دل کنیم و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا خانه ها روشن شود. شمع ها را امشب کنار شب نشینی سرور، با شعله نوازش دل برافروزیم. سفره ها را از مائده دعای خیر پر کنیم و در جیب های یکدیگر نقل و نبات مهر بریزیم. سر بلند کنیم به سمت ستاره ها. بوسه برای آسمان برکت خیز زندگی بفرستی...
تولدِ توست امروز...اما امروز قرار بود طورِ دیگه ای بشه...باید امروز دغدغه یِ اینو می داشتم که کجا و با کیا و چه جوری سورپرایزت کنم مگه نه؟؟؟برنامه بریزم برا اینکه چه جوری ذوقِ قشنگِ چشماتو دوباره ببینم؟؟؟مگه نه؟؟باید قشنگ ترین دغدغه یِ زندگیمو میداشتم این روزا...وحالا عزیزِ من، بیا بگو آرزویی که آروم کردی موقعِ فوت کردنِ شمع پارسالت، چی بود که الان با نبودنت همه چیو خراب کردی؟؟؟برایِ همه یِ جمع، آرزویِ خوشبختی کردی، برایِ خودمون چی؟...
تو همچو صبحی ومن شمع خلوت سحرم...
هالووین (به انگلیسی: Halloween) یک جشن مسیحیت غربی و بیشتر سنتی میباشد که مراسم آن سه شبانهروز ادامه دارد و در شب ۳۱ اکتبر (نهم آبان) برگزار میشود. بسیاری از افراد در این شب با چهرههای نقاشی شده، لباسهای عجیب یا لباسهای شخصیتهای معروف، چهره و ظاهری که بهنظرشان ترسناک باشد خود را آماده جشن میکنند؛ همچنین کودکان برای قاشقزنی برای جمعآوری نبات و آجیل به در خانه دیگران میروند. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده نوزدهم با خود به...
جشن هالووین یکی از خرافاتیترین جشنها و در عین حال، فراگیرترین آیینهای سنتی در آمریکا و برخی کشورهای غربی دیگر به شمار میرود که هر ساله در سی و یکم اکتبر (شب اول نوامبر) برابر با نهم آبانماه برگزار میشود. ریشه این جشن به آیین باستانی سامهِین یا شامِهین (Samhain) باز میگردد. قوم «سلت» که حدود 2 هزار سال پیش در مناطقی از اروپا (که امروز با نام ایرلند، انگلیس و فرانسه شناخته میشوند) زندگی میکردند، شروع سال جدید خود را همزمان با برداشت محصولا...
یاد توشمعی ست در دلمکوچک و همیشه گرم......
روزگاری من اگر...دیوانه ات بودم گذشتشمع بودی و من پروانه ات بودم گذشت...
چه میهمانان بی دردسری هستندمردگاننه به دستی ظرفی را چرک می کنندنه به حرفی دلی را آلودهتنها به شمعی قانعندو اندکی سکوت...
بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزداما تو میسوزی تا بسازی با سپاس و عرض تبریک فراوان...
ایستادگی کن تا روشن بمانیشمع های افتاده خاموش می شوند...
گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام استسُلطان جهانم به چنین روز غلام استگو شمع میارید دراین جمع که امشبدر مجلس ما ماهِ رُخ دوست تمام است...
لامپ الکتریکی از بهبود مداوم شمع بوجود نیامده است....
نهال عمر تو ای دوست همیشه رعنا بادبهار حسن تو بی آفت از خزان ها بادهمواره شمع وجود تو روشنایی بخشهمیشه روشنیت گرم و محفل آرا بادتولدت مبارک...
یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشنیکی به نیت تو یکی از طرف منالهی که هزارسال همین جشنو بگیریمبه خاطر و جودت به افتخار بودن...
زندگیت را با لبخند هایت نگاه کن نه با اشکهایتسالهای عمرت را با دوستانت بشمار نه با تعداد شمع های روی کیک تولدتتولدت مبارک دوست عزیز...
عشق یعنی چیدن یک بوسه از لب های یارعشق یعنی سوختن یک شمع در شب های تار...
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنمآینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم...